گنجور

۲۸۶- مولانا مانی شیرازی

در اوایل ببرزگری اوقات میگذرانید و در اواخر بواسطه شهرت شاعری و لطف پای دردایره ی سپاهیگری که هیچکس جان از آن دایره ی بی سر و پا بسلامت بیرون نبرده نهاد . در اوایل زمان صاحبقران مغفور بمراتب عالی صعود کرد اما بموجب القاص لایحب القاص بسعایت امیر نجم زرگر که در آن ولاسهم سعادتش بکمان خانه اقبال رسیده بود هدف تیر غضب او گشته و کشته شد . در محل رفتن غزلی که این دو بیت از آنست در سلک نظم کشید و یادگار بر صفحه روزگار بی اعتبار گذاشت

آتش نبود آه من دردمند بود
مرا بجور بکشتی طریق داد این بود
ز پادشاهی حسن توام مراد این بود
چو در بسینه من خاکها فراوان است

این غزل هم از او بیادگار ثبت افتاد :

و گر منهم نباشم در جهان دیوانه ای کمتر
اگر بی نام و ناموسم فراغم بیشتر باشد
و گر بیخانمانم گوشه ی ویرانه ای کمتر
از آن سیمرغ را در قاف عزت آشیان باشد
که شد زین دامگه مشغول آب و دانه ای کمتر
کس عاشق بود کاز آتش سوزان نپرهیزد
براه عشق نتوان بودن از پروانه ای کمتر
چه خوش بزمی است عالم لیک ساقی جام غم دارد
خوشا رندی که خورد از دست او پیمانه ای کمتر
مکن مانی عمارت در سرای دهر بیرون شو

قبرش در گورستان سرخاب تبریز است، چون مصور بی بدل و نقاش بی نظیر بود اشعارش خالی از صورتی نیست . چنانکه میگوید :

برای این دو روزه عمر محنت خانه ای کمتر
صورت مجنون کشم در عاشقی تمثال خویش
سر پا برهنه بین به چه اندام آمدند
ای گریه! فاش کن غم و درد نهانیم

اطلاعات

قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در اوایل ببرزگری اوقات میگذرانید و در اواخر بواسطه شهرت شاعری و لطف پای دردایره ی سپاهیگری که هیچکس جان از آن دایره ی بی سر و پا بسلامت بیرون نبرده نهاد . در اوایل زمان صاحبقران مغفور بمراتب عالی صعود کرد اما بموجب القاص لایحب القاص بسعایت امیر نجم زرگر که در آن ولاسهم سعادتش بکمان خانه اقبال رسیده بود هدف تیر غضب او گشته و کشته شد . در محل رفتن غزلی که این دو بیت از آنست در سلک نظم کشید و یادگار بر صفحه روزگار بی اعتبار گذاشت
هوش مصنوعی: در اوایل زندگی خود به کشاورزی می‌پرداخت، اما در اواخر به خاطر شهرت شاعری و به تبعیت از نظامی‌گری وارد میدان جنگ شد، در حالی که هیچ‌کس از این دایره‌ی خطرناک به سلامت بیرون نمیرفت. در اوایل سلطنت یک پادشاه بزرگ، به مقام‌های بالایی دست یافت، اما به دلیل خوش‌خدمتی امیر نجم زرگر که در آن زمان به مقام و منزلت رسیده بود، به هدف خشم پادشاه درآمد و کشته شد. در زمان رفتن، شعری سرود که این دو بیت از آن شعر است و به عنوان یادگاری در تاریخ باقی ماند.
آتش نبود آه من دردمند بود
مرا بجور بکشتی طریق داد این بود
هوش مصنوعی: آتش وجود نداشت، اما بی‌تابی من دردمند بود و مرا به زانو درآورد. این طریق دادخواهی من بود.
ز پادشاهی حسن توام مراد این بود
چو در بسینه من خاکها فراوان است
هوش مصنوعی: از زیبایی تو خواسته‌ام که در دل من، پر از غم و خاکستری است.
این غزل هم از او بیادگار ثبت افتاد :
هوش مصنوعی: این غزل نیز به یادگار از او باقی مانده است.
و گر منهم نباشم در جهان دیوانه ای کمتر
اگر بی نام و ناموسم فراغم بیشتر باشد
هوش مصنوعی: اگر من در این دنیا وجود نداشته باشم، دیوانه‌ای کمتر خواهد بود. اگر بدون نام و نشانم زندگی کنم، آرامش بیشتری خواهم داشت.
و گر بیخانمانم گوشه ی ویرانه ای کمتر
از آن سیمرغ را در قاف عزت آشیان باشد
هوش مصنوعی: اگر هم بی‌خانمان باشم و در گوشه‌ای از ویرانه‌ای زندگی کنم، باز هم از آن سیمرغ کمتر از این قاف عزت برایم جایی نیست.
که شد زین دامگه مشغول آب و دانه ای کمتر
کس عاشق بود کاز آتش سوزان نپرهیزد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره می‌کند که در میان مشغله‌ها و خواسته‌های دنیوی، کسانی که واقعاً عاشق هستند، نمی‌ترسند و از خطرات و چالش‌ها نمی‌گریزند. آنها حتی در سختی‌ها و آتش دوست‌داشتن، حاضرند رنج بکشند و به دنبال عشق خود بروند. این نشان‌دهنده‌ی عمق احساس و تعهدی است که در دل عاشقان وجود دارد.
براه عشق نتوان بودن از پروانه ای کمتر
چه خوش بزمی است عالم لیک ساقی جام غم دارد
هوش مصنوعی: در مسیر عشق نمی‌توان از پروانه‌ای که به شمع نزدیک می‌شود، کمتر بود. چه جشن زیبایی در این دنیا وجود دارد، اما ساقی تنها جام غم را در دست دارد.
خوشا رندی که خورد از دست او پیمانه ای کمتر
مکن مانی عمارت در سرای دهر بیرون شو
هوش مصنوعی: بسیار خوشحال‌کننده است که فردی زیرک و بافهم بتواند از زندگی لذت ببرد. از خودخواهی و منیّت دور شو و از سختی‌های زندگی فاصله بگیر تا در آرامش و آزادی زندگی کنی.
قبرش در گورستان سرخاب تبریز است، چون مصور بی بدل و نقاش بی نظیر بود اشعارش خالی از صورتی نیست . چنانکه میگوید :
هوش مصنوعی: قبر او در گورستان سرخاب تبریز قرار دارد. او هنرمندی بی‌نظیر و نقاشی کم‌نظیر بود و اشعارش همواره با تصاویری زیبا و پرمحتوا همراه است. همان‌طور که خودش می‌گوید:
برای این دو روزه عمر محنت خانه ای کمتر
صورت مجنون کشم در عاشقی تمثال خویش
هوش مصنوعی: در این دنیا که عمر کوتاهی داریم، نباید از درد و رنج عاشقی به خودم آسیب برسانم و باید تلاش کنم که تصویر واقعی خودم را حفظ کنم.
سر پا برهنه بین به چه اندام آمدند
ای گریه! فاش کن غم و درد نهانیم
هوش مصنوعی: نگاه کن چقدر آزاردهنده است، این اندام برهنه که در مقابل تو ای گریه، به نمایش درآمده است! حالا درد و غم پنهان من را فاش کن.