۲۷۷- درویش دهکی
دهک محله ایست از محلات قزوین اشعار متین او پر زور و رنگین در اوایل حال در کارگاه جولاهی دست و پایی میزد و در بعضی اوقات از او اشعار آبدار سر میزد بگوش اقاصی و ادانی رسید و خوش خوش خبر سخن درویش بمجلس سلطان یعقوب کشید او را بسایه سریر طلب کردند حسب الأمر بخدمت آن پادشاه رسید. مشهور است که این مطلع را در بدیهه جهت جوان پروانچی که در خدمت پادشاه حاضر بود و اتاقه بر سر داشت گفت :
اهل مجلس قوت طبعش را از این بدیهه قیاس کرده و در تعظیمش افزودند و روز بروز مرتبه او پیش آمده از جمله شعرای مقرر پایتخت شده گویند که مولانا جامی این مطلع او را بغایت پسندیده بوده است :
اتاقه نیز بسر میکند پریشانم
منزل عشق که وادی سمومست و سراب
این اشعار نیز از اوست :
تا مگر آید دگر ره نام شیرینش بگوش
بغیر ناقه لیلی که می کند خاری
۲۷۶- مولانا شهید قمی: در زمان سلطان یعقوب منصب ملک الشعرایی تعلق بدو داشت گویند بسیار خودپسند و خود رای بود و هیچکس در شعر او دخل نمیتوانست کرد که اگر دخل میکرد میرنجید و دیگر بآن مجلس نمی آمد اما در شعر طبعش خوب و شعرش مرغوب بود. آخر از عراق بخراسان رفت و از آنجا متوجه هند شد و در یکی از شهرهای کجرات ساکن شد و در آن ولا این مطلع گفته :۲۷۸- مولانا قاضی علایی: از قضات کره رود است و کره رود ولایتی است از قم ملاو دانشمند و در شعر و انشاء بی مانند بود، بر افاضلش در فنون فضایل رتبه اولایی و بر اعالی و اهالیش در صنوف خصایل مرتبه اعلایی در اوایل حال منصب انشای بعضی از سلاطین ترکمان تعلق بدو داشت بعد از آن گاهی در اصفهان و گاهی در تبریز بسر میبرد و آخر در اصفهان داعی حق را لبیک گفته برحمت خدای واصل شد وکان ذالک فی شهور سنه ست و ثلاثین و تسعمایه اکثر اشعار او مطبوع و مقبولست خصوصا قسم مناقب آن. این یک بیت از یک منقبت او نوشته شد :
اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دهک محله ایست از محلات قزوین اشعار متین او پر زور و رنگین در اوایل حال در کارگاه جولاهی دست و پایی میزد و در بعضی اوقات از او اشعار آبدار سر میزد بگوش اقاصی و ادانی رسید و خوش خوش خبر سخن درویش بمجلس سلطان یعقوب کشید او را بسایه سریر طلب کردند حسب الأمر بخدمت آن پادشاه رسید. مشهور است که این مطلع را در بدیهه جهت جوان پروانچی که در خدمت پادشاه حاضر بود و اتاقه بر سر داشت گفت :
هوش مصنوعی: دهک یکی از محلات قزوین است. اشعار متین او بسیار قوی و رنگارنگ هستند. در آغاز جوانی، او در کارگاه جوالدوزی مشغول به کار بود و گاهی اوقات اشعار زیبایی میسرود که به گوش مردم دور و نزدیک میرسید. این اخبار خوشحالکننده به دربار سلطان یعقوب نیز رسید و او را به حضور پادشاه دعوت کردند. گفته میشود که او این بیت را به صورت بداهه برای جوان پروانچی که در دربار حضور داشت و کلاهی بر سر داشت، سروده است.
اهل مجلس قوت طبعش را از این بدیهه قیاس کرده و در تعظیمش افزودند و روز بروز مرتبه او پیش آمده از جمله شعرای مقرر پایتخت شده گویند که مولانا جامی این مطلع او را بغایت پسندیده بوده است :
هوش مصنوعی: اهل مجلس بر اساس توانایی او در بداههگویی به تحسینش پرداختند و هر روز بر مرتبت او افزوده شد. او به یکی از شعرا و شعرای معروف پایتخت تبدیل گشت و گفته میشود که مولانا جامی این بیت را بسیار پسندیده است.
اتاقه نیز بسر میکند پریشانم
منزل عشق که وادی سمومست و سراب
هوش مصنوعی: در اتاق خود به حالتی گیج و ناآرام به سر میبرم، چراکه خانه عشق برایم مکانی آلوده و پر از فریب و سراب به نظر میرسد.
این اشعار نیز از اوست :
هوش مصنوعی: این اشعار نیز به او مربوط میشود:
تا مگر آید دگر ره نام شیرینش بگوش
بغیر ناقه لیلی که می کند خاری
هوش مصنوعی: تا زمانی که راه دیگری با نام شیرینش به گوش نرسد، جز شتر لیلی که خارهایی را به همراه دارد، چیزی نخواهیم شنید.