گنجور

۲۰۰- قاضی عبدالله یقینی

داماد شیخ زاده ی مذکور است و از اقربای اقرب او . سلیقه اش در شعر و انشاء عدیم المثال بود همواره اوقات خود را به نیل امانی و آمال صرف مینمود این مطلع از او ثبت افتاد:

چه سود از حرف رندی مشرب رندانه می باید
ای خوش آن شبها که با افسانه میلی داشتی
درد دل میگفتم و افسانه می پنداشتی
عاقبت بملازمت حاکم گیلان دست بر سینه

اطلاعات

قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داماد شیخ زاده ی مذکور است و از اقربای اقرب او . سلیقه اش در شعر و انشاء عدیم المثال بود همواره اوقات خود را به نیل امانی و آمال صرف مینمود این مطلع از او ثبت افتاد:
هوش مصنوعی: داماد شیخ از نزدیکان اوست و دارای سلیقه‌ای بی‌نظیر در شعر و نوشتن بود. او همیشه وقت خود را صرف برآورده کردن آرزوها و آمالش می‌کرد و این مطلع از او ثبت شده است:
چه سود از حرف رندی مشرب رندانه می باید
ای خوش آن شبها که با افسانه میلی داشتی
هوش مصنوعی: حرف‌های فریبنده و بازیگوشانه هیچ فایده‌ای ندارد. ای کاش آن شب‌ها را به یاد بیاوری که با داستان‌ها و خیال‌پردازی‌ها سر و کار داشتی و لذت می‌بردی.
درد دل میگفتم و افسانه می پنداشتی
عاقبت بملازمت حاکم گیلان دست بر سینه
هوش مصنوعی: من از رنج‌ها و ناگفته‌هایم صحبت می‌کردم، اما تو آن را داستانی خیالی می‌دانستی. در نهایت، به دور حاکم گیلان آمدم و با احترام دست بر سینه گذاشتم.