گنجور

۲۴۱- قاضی سنجانی

وی از اولاد شاه سنجان است و در عجم قرینه سحبان، در اشتغال ذهن و دقت فهم مشهور و معروف و بحدت ذکاء و صفای خاطر موصوفست منتصرالابصار که بتتبع مخزن الأسرار سروده است بنام امیر علیشیر در سلک نظم کشید، این دو بیت در نعت از آن کتابست :

پای گل و خار نباشد عجب
تافت بر او پر تو صبح قدم

در مثنوی دیگر که وقایع بدایع نام دارد تاریخ صاحبقران مغفور را بنظم آورده این سه بیت در تعریف قلعه از آنست :

کاز آن تا فلک بود یک نعره وار
سپهر منقش پلنگی در ا و
چو البرز پاره سنگی در او
مثل گر کسی را در اوره بدی

اتفاقا حضرت قاضی را در سن نودسالگی متقاضی عشق گریبان بسر کوی ملامت و رسوایی کشید و از خمخانه شوق و مودت ساغر ناب مهر و محبت چشید و مضمون این بیت را بادا رساند :

از قضا روزی جوان بدو رسید و از روی مطایبه پرسید که هیچ میدانی که این مطلع شعر کیست؟

محراب نه، ابروی بتان بود قضا کن
ای پیر گشته، بهر جوانان زره مرو

قاضی در جواب او در بدیهه گفت این شعر همان کس است که این مطلع گفته است :

القصه قاضی پیر ملعبه آن جوان شده مضمون این شعر مصداق حال او شد :

در شهور سنه احدی و اربعین و تسعمایه مسجله حیاتش به سجل ممات موشح گشت و این مطلع شاهد حال گذاشت :

مطلع

چو لاله با دل پر داغ و حسرت زین چمن رفتم
تو ای شاخ گل رعنا بمان باقی که من رفتم

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وی از اولاد شاه سنجان است و در عجم قرینه سحبان، در اشتغال ذهن و دقت فهم مشهور و معروف و بحدت ذکاء و صفای خاطر موصوفست منتصرالابصار که بتتبع مخزن الأسرار سروده است بنام امیر علیشیر در سلک نظم کشید، این دو بیت در نعت از آن کتابست :
هوش مصنوعی: او از نسل شاه سنجان است و در سرزمین عجم، به عنوان فردی با ذهن متفکر و دقت در فهم شناخته می‌شود و به تیزهوشی و پاکی خاطر معروف است. این شخص به نام منتصرالابصار به سرودن اشعاری درباره رازها پرداخته و این اشعار را به امیر علیشیر نسبت داده است. دو بیت شعر از کتاب او در وصف پیامبر نوشته شده است.
پای گل و خار نباشد عجب
تافت بر او پر تو صبح قدم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر کسی در زندگی در مسیر دشواری قرار گیرد، نباید از ناراحتی‌های آن شگفت‌زده شود، زیرا در کنار زیبایی‌ها و خوشی‌ها، چالش‌ها و مشکلات هم وجود دارند. مانند صبحی که می‌تواند همانند گل و خار در کنار هم باشد.
در مثنوی دیگر که وقایع بدایع نام دارد تاریخ صاحبقران مغفور را بنظم آورده این سه بیت در تعریف قلعه از آنست :
هوش مصنوعی: در یک مثنوی دیگر که به حوادث و رویدادهای جذاب مربوط می‌شود، تاریخ زندگی صاحبقران بزرگوار به نظم درآمده است. در این اثر، سه بیت شعر به توصیف قلعه اشاره دارد.
کاز آن تا فلک بود یک نعره وار
سپهر منقش پلنگی در ا و
هوش مصنوعی: از آنجا که آسمان تا حدی مانند یک نعره است، طرحی از پلنگ در آن مشاهده می‌شود.
چو البرز پاره سنگی در او
مثل گر کسی را در اوره بدی
هوش مصنوعی: اگر کوه البرز یک تکه سنگ باشد، این تکه سنگ مانند آن است که اگر کسی بدی و زشتی را در او ببیند.
اتفاقا حضرت قاضی را در سن نودسالگی متقاضی عشق گریبان بسر کوی ملامت و رسوایی کشید و از خمخانه شوق و مودت ساغر ناب مهر و محبت چشید و مضمون این بیت را بادا رساند :
هوش مصنوعی: در واقع، در سن نود سالگی، حضرت قاضی به سراغ عشق رفت و در کوی ملامت و رسوایی گرفتار شد. او از خمخانه شوق و محبت، شراب ناب عشق را نوشید و پیام این بیت را دریافت کرد.
از قضا روزی جوان بدو رسید و از روی مطایبه پرسید که هیچ میدانی که این مطلع شعر کیست؟
هوش مصنوعی: یک روز جوانی به او نزدیک شد و با شوخی پرسید: آیا می‌دانی این بیت شعر از کیست؟
محراب نه، ابروی بتان بود قضا کن
ای پیر گشته، بهر جوانان زره مرو
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به زیبایی و ظرافت ابروها اشاره دارد و به پیری که به آن توجه دارد می‌گوید که برای جوانان لازم است که زره و سپر پوشیده شده و خود را آماده نگه دارند. به طور کلی، این جمله حالت انتقادی به جامعه و زیبایی‌ها دارد و به پیری می‌گوید که اکنون باید برای جوانان تلاش کند و به آنها کمک کند.
قاضی در جواب او در بدیهه گفت این شعر همان کس است که این مطلع گفته است :
هوش مصنوعی: در پاسخ به او، قاضی به طور فوری گفت که این شعر متعلق به همان شخصی است که این بیت را گفته است.
القصه قاضی پیر ملعبه آن جوان شده مضمون این شعر مصداق حال او شد :
هوش مصنوعی: در نهایت، قاضی با سن و سالش به یک شیوه با آن جوان برخورد کرده و شرایط آن جوان به وضوح با مضمون این شعر مطابقت دارد.
در شهور سنه احدی و اربعین و تسعمایه مسجله حیاتش به سجل ممات موشح گشت و این مطلع شاهد حال گذاشت :
هوش مصنوعی: در ماه‌های سال 1481، زندگی‌اش به پایان رسید و این موضوع در سوابق ثبت شد. او از خود عبارتی به یادگار گذاشت.
چو لاله با دل پر داغ و حسرت زین چمن رفتم
تو ای شاخ گل رعنا بمان باقی که من رفتم
هوش مصنوعی: به یاد لاله‌ای که با دل پُر از درد و آرزو از این باغ رفته‌ام، تو ای شاخه گل زیبا، بمان و باقی بمان زیرا که من دیگر در اینجا نیستم.