گنجور

۲۱۳- شیخ نجم یعقوبی

پسر عم قاضی مذکور است و در خوش طبعی و ندیمی و مقبولی از جمیع ندما و مخصوصان پادشاه در پیش، و در قبول عامه از همگنان بیش، میانه او و میر علیشیر غایبانه محبت و مراسلات بوده چنانکه در مجالس النفائس ایمایی بدین معنی شده. مشهور است که در محلی که او بیمار شده بود پادشاه بجهت رعایت خاطر او در صبحی که از جام مدام صبوحی کرده بود بعیادت او آمده و زودتر برخاسته شیخ مذکور غزلی که این چند بیت از آنست در بدیهه گفته از عقب پادشاه فرستاده :

ستاره وار بسی دیده در کمین من است
نمیدانم چرا با عاشق خود یار ننشیند
ز جور طعنه اغیار یا از عار ننشیند
صبوحی کرده مست آمد بپرسش عاشق خود را

این دو مطلع نیز از اوست :

که مستی را بهانه سازد و بسیار ننشیند
جامه گلگونی درآمد مست در کاشانه ام
خیز ای همدم که افتاد آتشی در خانه ام
گشتم غبار و برد بکویش صبا تنم

بعد از وفات پادشاه، قلندر وار بگیلان رفت و در آنجا فوت شد .

۲۱۲- قاضی عیسی: اگر چه در اصل از ساوه است اما در قزوین کسب کمال کرده بنابرآنکه پدرش خواجه شکرالله، مستوفی حسین بیک بود او را معلم سلطان یعقوب گردانیدند، چون یعقوب بیک بر وجهی که سمت تحریر پذیرفت صاحب تخت و سریر گشت قاضی مذکور مقلد امر صدارت شده اوامر و نواهیش مطاع پادشاه و سپاه گردید بعد از فوت سلطان یعقوب، سلطان صوفی خلیل بنابر سوء مزاجی که نسبت باو داشت و نا معقولی بدو کرده همت بر استیصالش گماشت و کان ذالک فی شهور سنه ست و اربعین و ثمانمایه، صاحب مجالس النفایس آورده که هیچ پادشاهی اهل علاقه را آنقدر تعظیم که آن پادشاه او را کرده نکرده، در واقع که چنین است الحق که بی جایگاه نیز نبوده چرا که بانواع فضایل و آداب و خوب طبعی آراسته بود و مردم اهل فضل و کمال در زمانش مرفه الحال و فارغ البال بوده اند، این ابیات از نتایج طبع آن سعادتمند است :۲۱۴- قاضی صفی الدین عیسی ثانی: از جانب مادر، دختر زاده ی آن قاضی عیسی است و از جانب پدر، پدرش برادر زاده ی او . مدتها قضای معسکر ظفر اثر متعلق بدو بود، اکنون از آن امر خطیر استعفا نموده بحال خود است . الحق جوانی است بجامعیت کمالات و سلامت محاورات و ملایمت طبع مثل اوی در ممالک محروسه کم، کلامش مختصری است نافع و تحریرش در باب ارباب مختلف احتجاجیست قاطع، فکرش بکری است که در بستان شرایع پرورش یافته و عقل عقیله امورش، مصباح المجتهدیست که انوار غیبی بر او تافته این مطلع از اوست :

اطلاعات

قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پسر عم قاضی مذکور است و در خوش طبعی و ندیمی و مقبولی از جمیع ندما و مخصوصان پادشاه در پیش، و در قبول عامه از همگنان بیش، میانه او و میر علیشیر غایبانه محبت و مراسلات بوده چنانکه در مجالس النفائس ایمایی بدین معنی شده. مشهور است که در محلی که او بیمار شده بود پادشاه بجهت رعایت خاطر او در صبحی که از جام مدام صبوحی کرده بود بعیادت او آمده و زودتر برخاسته شیخ مذکور غزلی که این چند بیت از آنست در بدیهه گفته از عقب پادشاه فرستاده :
هوش مصنوعی: پسرعمو قاضی آدمی خوش طبع و محبوب است و در بین همهٔ افراد و مخصوصاً در نظر پادشاه، مقام والایی دارد. او با میر علیشیر ارتباطی دوستانه و مکتوب دارد، به طوری که در مجالس مختلف به این دوستی اشاره شده است. گفته می‌شود زمانی که او بیمار شده بود، پادشاه به خاطر دلجویی از او در صبحی که از نوشیدن شراب بیدار شده بود، به عیادتش رفت. پس از دیدار، شیخ غزلی را به دست پادشاه فرستاد که چند بیت از آن در زیر آمده است.
ستاره وار بسی دیده در کمین من است
نمیدانم چرا با عاشق خود یار ننشیند
هوش مصنوعی: بسیاری از چشمان به من خیره شده‌اند و من نمی‌دانم چرا ستاره‌های آسمان با عاشقشان همراهی نمی‌کنند.
ز جور طعنه اغیار یا از عار ننشیند
صبوحی کرده مست آمد بپرسش عاشق خود را
هوش مصنوعی: به خاطر سختی و آزارهایی که از سوی دیگران به من می‌رسد یا به خاطر شرم و ننگ، صبح نوشیدن مسکرات را کنار نمی‌گذارم و مستی کرده به سراغ معشوقم می‌روم تا حال او را بپرسم.
که مستی را بهانه سازد و بسیار ننشیند
جامه گلگونی درآمد مست در کاشانه ام
هوش مصنوعی: مستی را بهانه می‌کند و چندان درنگ نمی‌کند، زیرا جامه زیبای رنگین از می‌نوشی به خانه‌ام آمده است.
خیز ای همدم که افتاد آتشی در خانه ام
گشتم غبار و برد بکویش صبا تنم
هوش مصنوعی: بپا خیز که آتشی در خانه‌ام شعله‌ور شده است. من در این شرایط دچار غم و غصه شده‌ام و اکنون باید با زبانی نرم و دلنشین به کوی محبوبم بروم.
بعد از وفات پادشاه، قلندر وار بگیلان رفت و در آنجا فوت شد .
هوش مصنوعی: پس از مرگ پادشاه، به طرز عجیبی به بیگلر رفت و در آنجا درگذشت.