۷۰- ابو المحارم
او نیز برادر خرد آن بزرگوار است و بسیار پیش خود بر پا و مدمغ و بواسطه شومی او برادران دیگر به عذاب گرفتار شدند.
همه در پیش خود صاحب کمالند
همین باشد کمال بی حیائی
با وجود آنکه بغیر از خر سواری حیوانی دیگر را هرگز سواری نکرده بود میل چابکسواری و قپق اندازی داشتند در دروغگوئی بمرتبه ای بود که قصیده ای که دیگری گفته بود در مجلس بهشت آئین نواب صاحبقرانی خوانده بود وصله عظیم گرفته بود میگوید که این مطلع هم از من است :
دل که در دایره ی عشق در آورد مرا
همچو شمع آتش سوزان بسر آورد مرا
۶۹- امیر نظام الدین احمد: او نیز برادر سادات مذکور است و اول کلید دار کتابخانه حضرت صاحبقرانی بود. در آخر بدان مرتبه رسید که میخواست وکیل شود و برادر بزرگ خود را صدر کند و برادر دیگر را مهردار اما چون پروانه اقبال ایشان بمهر اختتام رسیده بود هیچکدام بهم نرسیدند . این مطلع از اوست :۷۱- امیر والهی استر آبادی: بحرفت قصابی مشغولی مینمود و در سخاوت مثل جوانمرد قصاب مشهور بود. این مطلع از اوست :
اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
او نیز برادر خرد آن بزرگوار است و بسیار پیش خود بر پا و مدمغ و بواسطه شومی او برادران دیگر به عذاب گرفتار شدند.
هوش مصنوعی: او همچنین برادر خرد آن شخصیت بزرگ است و به خاطر بدی او، دیگر برادران نیز دچار عذاب و دردسر شدند.
همه در پیش خود صاحب کمالند
همین باشد کمال بی حیائی
هوش مصنوعی: همه افراد در نظر خودشان مقام و فضیلت خاصی دارند، و این وضعیت نشاندهنده بیحیایی و بیپروایی آنهاست.
با وجود آنکه بغیر از خر سواری حیوانی دیگر را هرگز سواری نکرده بود میل چابکسواری و قپق اندازی داشتند در دروغگوئی بمرتبه ای بود که قصیده ای که دیگری گفته بود در مجلس بهشت آئین نواب صاحبقرانی خوانده بود وصله عظیم گرفته بود میگوید که این مطلع هم از من است :
هوش مصنوعی: با اینکه او به جز خر هرگز سوار هیچ حیوان دیگری نشده بود، اما تمایل به سوارکاری سریع و رقابتهای ورزشی داشت. او به قدری در دروغگویی مهارت یافته بود که شعری که شخص دیگری سروده بود را در مجلس بهشت به نام خودش معرفی کرده و با افتخار به آن میپرداخت. او ادعا میکرد که این بیت هم از خودش است.
دل که در دایره ی عشق در آورد مرا
همچو شمع آتش سوزان بسر آورد مرا
هوش مصنوعی: دل من که در دایرهی عشق گرفتار شد، مانند شمعی در حال سوختن، مرا به این سوختن وادار کرد.