اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اسکو دهی است از نواحی تبریز و میر مذکور با سه برادر که ذکر ایشان بعد از این در سلک تحریر درمیآید در خدمت حضرت صاحبقرانی ترقی کلی کردند چنانکه در نوروز و عیدین که خلایق بپای بوس میآمدند شاهزاده ها و امرای بزرگ و سایر سادات پای آنحضرت را بوسه میکردند ایشان دست آنحضرت را بوسه میکردند اما چون روستائی و کم تجربه بودند خاطر جمیع ارکان دولت و اعیان حضرت را از خود آزرده ساختند، بلکه آن حضرت نیز از ایشان به تنگ آمده حکم فرمودند که در اسکو بوده من بعد روی باردوی همایون نفرمایند . گویند که این بیت در باب ایشان گفته بودند :
هوش مصنوعی: اسکو، منطقهای از نواحی تبریز است و فردی به نام میر به همراه سه برادرش که بعدها در متن به آنها اشاره خواهد شد، در خدمت یک شخصیت مهم به نام صاحبقران به ترقی و پیشرفت رسیدند. در روز نوروز و سایر اعیاد، مردم برای بوسیدن پای آن حضرت به حضورش میآمدند و شاهزادگان و بزرگان نیز پای ایشان را بوسه میزدند، اما این برادران که روستایی و کمتجربه بودند، موجب ناراحتی و دلخوری سایر اعضای دولت و بزرگان شدند. حتی خود آن حضرت نیز از آنها رنجیدهخاطر شدند و دستور دادند که دیگر به اسکو نروند و به حضورش نیایند. گفته شده که شعری در مورد آنها سروده شده است.
روستائی اگر ولی بودی
خرس در کوه، بوعلی بودی
هوش مصنوعی: اگر روستایی ولی و عالم بودی، مانند خرس در کوه، همچون بوعلی سینا میشدی.
بهمه حال اندک مولویتی دارند و خط نسخ و تعلیق را طوری مینویسد و در این اعمال او را زیاده میلی نبود اما برادران دیگر اعمالی که از ایشان مشهور است ظاهر میشود بلکه او ایشان را از آن منع کرده قبول نمی نمودند این مطلع از اوست:
هوش مصنوعی: همه افرادی که به نوعی تحت تأثیر مولانا هستند، قدری از ویژگیهای او را در خود دارند. خط نسخ و تعلیق را به نحوی مینویسند و در این زمینه او چندان تمایلی نشان نمیدهد. اما برادران او کارهایی را انجام میدهند که از آنها شناخته شده است، در حالی که مولانا به آنها از این کارها نهی کرده و آنها را نمیپذیرد.
تا چو گل خندان تو را در روی هر خس دیده ام
غنچه وار از رشک آن برخود بسی پیچیده ام
هوش مصنوعی: من مانند گل، وقتی تو را در چهره هر گیاهی میبینم، از حسادت به زیباییات خیلی در خودم پیچیدهام و غنچهوار در استیصال فروافتادهام.