۳۵- میر عبدالباقی
پسر قاضی جهانست و هم در اوان جوانی وداع عالم فانی کرده این دوبیت از اوست:
ساقی مطلب جانب میخانه ام امروز
کاز خون جگر پر شده پیمانه ام امروز
گهی که زلف نقاب رخ چو ماه کنی
نهان کنی رخ و روز مرا سیاه کنی
۳۴- قاضی روح الله: برادر قاضی جهانست و در ملایمت طبع و چاشنی سوز محبت یگانه زمان. و در قزوین ایشان را از سادات قاضی سیف الدینی میخوانند و قاضی میخوانند و قاضی سیف الدین که جد ایشانست از کبایر سادات و علمای قزوین بوده و قضای شهر مذکور اباعن جد تعلق بایشان دارد و قاضی روح الله مذکور نیز بامرقضا اشتغال می نمود، اخلاق حمیده و اوصاف پسندیده ی او از حد و حصر بیرونست پیوسته با مردم شاعر و ملا صحبت میداشته چنانکه می گفته اند که : حسرت من در دنیا همین است که بعد از من، مردم با هم نشسته اشعار خوب خوانند و من از آن محروم باشم، آخر از آنچه اندیشه داشت فلک جفاکار کج رفتار بر سرش آورد و کان ذالک فی شهور سنه ثمان و اربعین و تسعمایه، اشعاری که به یاد داشت از ده هزار متجاوز بود، اشعار او بسیار است . اما بیک مطلع اختصار رفت :۳۶- قاضی محمود: ولد قاضی روح الله مذکور است و در تحصیل علوم از خود به تقصیر راضی نیست امید که موفق باشد و گاهی نیز شعر می گوید این دو مطلع از اوست :
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پسر قاضی جهانست و هم در اوان جوانی وداع عالم فانی کرده این دوبیت از اوست:
هوش مصنوعی: پسر قاضی در دنیا معروف است و حتی در دوران جوانیاش از این دنیا رفته است. این دو بیت شعر از او باقی مانده است:
ساقی مطلب جانب میخانه ام امروز
کاز خون جگر پر شده پیمانه ام امروز
هوش مصنوعی: امروز به من بگو که به میخانه بروم، زیرا دل و جانم پر از درد و غم شده است و دیگر تاب ادامه دادن را ندارم.
گهی که زلف نقاب رخ چو ماه کنی
نهان کنی رخ و روز مرا سیاه کنی
هوش مصنوعی: گاهی با زلفهای زیبایت چهرهات را پنهان میکنی و در این حال چهرهام را تاریک و غمگین میسازی.