گنجور

۳۴- قاضی روح الله

برادر قاضی جهانست و در ملایمت طبع و چاشنی سوز محبت یگانه زمان. و در قزوین ایشان را از سادات قاضی سیف الدینی میخوانند و قاضی میخوانند و قاضی سیف الدین که جد ایشانست از کبایر سادات و علمای قزوین بوده و قضای شهر مذکور اباعن جد تعلق بایشان دارد و قاضی روح الله مذکور نیز بامرقضا اشتغال می نمود، اخلاق حمیده و اوصاف پسندیده ی او از حد و حصر بیرونست پیوسته با مردم شاعر و ملا صحبت میداشته چنانکه می گفته اند که : حسرت من در دنیا همین است که بعد از من، مردم با هم نشسته اشعار خوب خوانند و من از آن محروم باشم، آخر از آنچه اندیشه داشت فلک جفاکار کج رفتار بر سرش آورد و کان ذالک فی شهور سنه ثمان و اربعین و تسعمایه، اشعاری که به یاد داشت از ده هزار متجاوز بود، اشعار او بسیار است . اما بیک مطلع اختصار رفت :

مراست غرقه بخون چشم اشکبار از تو
به غیر خون دلم نیست در کنار از تو

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برادر قاضی جهانست و در ملایمت طبع و چاشنی سوز محبت یگانه زمان. و در قزوین ایشان را از سادات قاضی سیف الدینی میخوانند و قاضی میخوانند و قاضی سیف الدین که جد ایشانست از کبایر سادات و علمای قزوین بوده و قضای شهر مذکور اباعن جد تعلق بایشان دارد و قاضی روح الله مذکور نیز بامرقضا اشتغال می نمود، اخلاق حمیده و اوصاف پسندیده ی او از حد و حصر بیرونست پیوسته با مردم شاعر و ملا صحبت میداشته چنانکه می گفته اند که : حسرت من در دنیا همین است که بعد از من، مردم با هم نشسته اشعار خوب خوانند و من از آن محروم باشم، آخر از آنچه اندیشه داشت فلک جفاکار کج رفتار بر سرش آورد و کان ذالک فی شهور سنه ثمان و اربعین و تسعمایه، اشعاری که به یاد داشت از ده هزار متجاوز بود، اشعار او بسیار است . اما بیک مطلع اختصار رفت :
هوش مصنوعی: برادر قاضی فردی با طبع ملایم و محبت فراوان است و در شهر قزوین به عنوان یکی از سادات شناخته می‌شود. پدر بزرگ او، قاضی سیف‌الدین، از علمای بزرگ و شخصیت‌های معتبر قزوین بوده است و مسئولیت قضایی آن شهر به نسل‌های آنها تعلق دارد. قاضی روح‌الله نیز در زمینه قضاوت فعالیت می‌کرد و اخلاق و ویژگی‌های نیکوی او به قدری برجسته بود که نمی‌توان آن‌ها را محدود کرد. او همواره با شاعران و بزرگان محفل می‌نشست و ابراز اندوه می‌کرد که پس از مرگش، مردم دور هم جمع شوند و شعرهای زیبا بخوانند و او از این لذت محروم باشد. متأسفانه، سرنوشت برای او نامهربان بود و در سال 1349 هجری، چیزی حدود ده هزار شعر از او باقی مانده که نشان‌دهنده توانایی‌هایش در شعر است.
مراست غرقه بخون چشم اشکبار از تو
به غیر خون دلم نیست در کنار از تو
هوش مصنوعی: من به شدت درگیر احساساتی هستم و چشمانم پر از اشک است. تنها چیزی که از تو به یادگار دارم، حالتی جز غم و درد در دلم نیست.