گنجور

۱۸- شاه عادل

چند سال سلطنت شهر لار تعلق بدو داشت، پادشاهی خوش طبع کامگار، و سروری شجاع و چابک سوار بود، در کمانداری و شکار اندازی روح بهرام گور از او منفعل، و در استعمال نیزه و شمشیر صد چون گیو و پشنگ از وی خجل نسب او بگرگین میلاد میرسد و حالا قریب بسه هزار سال میرسد که این دولت در در خاندان ایشان مانده، در شهور سنه اثنی و خمسین و تسعمایه بدست یکی از مجهولین بزخم کارد کشته شد این مطلع از جمله اشعار از اوست.

کهن شد قصه مجنون حدیث درد من بشنو
بهر افسانه عمر خود مکن ضایع سخن بشنو
۱۷- عبیدالله خان بن سلطان محمود: برادرزاده ی شیبک خان مذکور است و او بغایت سفاک و بیرحم و بی باک بوده .مصرع « جز جور و ظلم پیشه آن بدکنش نبود »، . بغیر از عداوت آل رسول الله علیه و آله و سلم نظر بر اندیشه دیگر نمیگماشت و بواسطه آن اکثر بلدان خراسان ویران شده و به شئآمت او بسیاری از عجزه و رعایا بآب تیغ تیز غریق بحر فنا گشتند، گویند عدد قتیلانش از چهل هزار افزونست و کشتگان معارک او از شمار بیرون، در واقع که این عبیدالله زیاد از آن عبیدالله است علیه اللعنه با وجود اندک طبع خوب و ذهن مرغوب که داشت در سخاوت بی مثل و در شجاعت بی بدل بود باز بدین اخلاق ذمیمه و اطورا لئیمه مبادرت مینمود و با اینهمه شعر هم میگفت این مطلع از اوست :۱۹- میرزا شاه حسین: حسین بن شاه بیک بن امیر ذوالفنون ارغون، امیر ذوالنون یکی از امرای معتبر سلطان حسین بود و حکومت قندهار تعلق باو میداشت و بعد از او شاهی بیگ چند روز در آن ولایت علم ایالت برافراشت آخر محمد بابر پادشاه بن سلطان ابو سعید میرزا لشکر بدان ولایت کشید و او تاب مقاومت نیاورده در شهر قندهار متحصن شد و زمان محاصره سه سال امتداد یافت آخر بصلح شهر را تسلیم کرد و خود بصوب ولایت سند روان شد و تا آخر ایام حیات دارائی آن مملکت بدو مخصوص بوده است بعد از آنکه شاه روح، دست تصرف از شهر بدنش کوتاه کرد میرزا شاه حسین بر مسند پدر نشسته والی سند و آن حوالی شد و بعمارت قلاع و تعمیر بقاع موفق بود و حالیا قریب بیست سال است که فرمانفرمای آنجاست و او مشهور است که بحدت ذهن و دوام عیش مشغول بوده و گویند در تصویر دستی دارد و گاهی بگفتن نظم خاطر می گمارد و این مطلع از اوست :

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چند سال سلطنت شهر لار تعلق بدو داشت، پادشاهی خوش طبع کامگار، و سروری شجاع و چابک سوار بود، در کمانداری و شکار اندازی روح بهرام گور از او منفعل، و در استعمال نیزه و شمشیر صد چون گیو و پشنگ از وی خجل نسب او بگرگین میلاد میرسد و حالا قریب بسه هزار سال میرسد که این دولت در در خاندان ایشان مانده، در شهور سنه اثنی و خمسین و تسعمایه بدست یکی از مجهولین بزخم کارد کشته شد این مطلع از جمله اشعار از اوست.
هوش مصنوعی: چند سال سلطنت شهر لار به یکی از پادشاهان با ذوق و موفق تعلق داشت. او پادشاهی شجاع و ماهر در سوارکاری بود و در تیراندازی و شکار به مانند بهرام گور شناخته می‌شد. در استفاده از نیزه و شمشیر، او به اندازه گیو و پشنگ مهارت داشت. نسب او به گرگین میلاد می‌رسید و اکنون تقریبا سه هزار سال است که این دولت در خاندان او باقی مانده است. در سال 359 هجری، او به دست یکی از افراد ناشناخته با کارد کشته شد. این مطلع از اشعار اوست.
کهن شد قصه مجنون حدیث درد من بشنو
بهر افسانه عمر خود مکن ضایع سخن بشنو
هوش مصنوعی: داستان مجنون قدیمی شده است، اما درد من را بشنو. برای قصه عمرت، حرف‌های بی‌فایده را از دست نده و به این سخنان توجه کن.