گنجور

۱۲- عسگری میرزا

از اولاد امجاد بابرمیرزاست در زمان سلطنت همایون پادشاه بعضی از اوقات حکومت قندهار باو تعلق داشت در محلی که پادشاه مذکور از ولایت بکر بسرحد آلکای آن برادر رسید نسبت بدان برادر یوسف صفت غدری اندیشید میخواست که به چاه هبوطش اندازد آخر بموجب من حفر بئرا الاخیه وقع فیه قضیه منعکس شده در حینی که از درگاه گیتی انتباه با سپاه ظفر پناه بالکای مذکور رسید او را بچنگ آورده رقم عفو و اغماض بر جرایم او کشید آری : «از کریمان نسزد آنچه خلاف کرم است » بهر حال این مطلع در آن شبی که « جوان او» اختیار نام از او جدا شده بود بی اختیار از او سر زده.

چنان بیخود شدم از دوری آن گلعذار امشب
که هر دم گریه ام رو میدهد بی اختیار امشب
۱۱- همایون پادشاه: همایون بن بابر پادشاه، پادشاهی است که بکثرت فضیلت و هنر پروری از اساتین سلاطین روزگار منفرد بود و بوفور سخاوت و فرط معدلت و دادگستری از عظمای خواقین منفرد در فن حکمت خصوصا ریاضی ثالث افلاطون و اقلیدوس بود و در کثرت خیل و حشم ثانی اثنین اسکندر فلیقوس، بعد از پدر پای بر تخت سلطنت نهاد و دست احسان و انعام برگشاد، وسعت ملکش از قندهار تا بنگاله که از اقصای ممالک هند است رسید و در شهور سنه اربع و اربعین و تسعمایه یکی از آحاد الناس افغان که موسوم بود به شیرخان در سلک ملازمان خدام رفیع مقام او منتظم بود خروج کرد در اوایل از او اعتباری نگرفته آهسته آهسته شعله فتنه او بالا گرفته ایلغار بر سر پادشاه آورده خرمن حیات بعضی از لشکریان او را سوخته وهنی تمام بکار و بار او آورده خلل کلی روی نمود، پادشاه به تلافی آن معرکه کرت اخری لشکر همایون جمع آورده بجانب او شتافت اما چون گردون میمون سیرت تابع شیرخان بود روباه بازی نمود از غلبه عساکر شیر شکار و هجوم سپاه بسیار نتیجه ای بر آن مترتب نگشت .۱۳- سلطان یعقوب: یعقوب بن حسن بیک بن ملک حسن را شاهی و آسمان جمال را ماهی، ولد امیر حسن بیک بن علی بن قراعثمان است آن طایفه را آق قویونلو گویند و چنانکه در کتب تواریخ مسطور است اجداد ایشان در زمان اغوز خان که قبل از ظهور اسلام بوده و از فضای ولایت شرق بایران لشکر کشید و بر اکثر آنولایت مستولی گشته در حدود دیار بکر رحل اقامت انداخته اند و اول کسی که از این طبقه لباس و شعار سلطنت پوشیده و در احیای مراسم آباء و اجداد کوشیده حسن بیک است بعد از او اسن اولادش سلطان خلیل بعد از شش ماه برادر کوچکش یعقوب بیک که از جانب او حاکم دیار بکر بود متوجه آذربایجان شده رایت مخالف برافراشت، و در روز چهارشنبه چهاردهم شهر ربیع الاخر سنه ثلاث و ثمانین و ثمانمایه در حوالی خوی و سلماس چشمه حیاتش را بخاک بی اعتباری انباشت، بعد از این فتح پای بر مسند سلطنت نهاده حاکم اکثر بلاد ایران گشت و دست اکثر متغلبه را بر چوب بست و در رفاهیت بر روی رعایا گشاد اما در آخر حال نسبت بخلاصه و زبده ی آل و دودمان صفویه خیر مآل قدس الله تعالی اسرارهم قطع نظر از انتساب خاندان طیبین و طاهرین ملاحظه آیه کریمه قل لا اسئلکم علیه اجرا الاالموده فی القربی ننموده و در مقام خلافت درآمد و بید بی بهره ی عمرش از صرصر قهر الهی مستأصل گشت.

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از اولاد امجاد بابرمیرزاست در زمان سلطنت همایون پادشاه بعضی از اوقات حکومت قندهار باو تعلق داشت در محلی که پادشاه مذکور از ولایت بکر بسرحد آلکای آن برادر رسید نسبت بدان برادر یوسف صفت غدری اندیشید میخواست که به چاه هبوطش اندازد آخر بموجب من حفر بئرا الاخیه وقع فیه قضیه منعکس شده در حینی که از درگاه گیتی انتباه با سپاه ظفر پناه بالکای مذکور رسید او را بچنگ آورده رقم عفو و اغماض بر جرایم او کشید آری : «از کریمان نسزد آنچه خلاف کرم است » بهر حال این مطلع در آن شبی که « جوان او» اختیار نام از او جدا شده بود بی اختیار از او سر زده.
هوش مصنوعی: از نسل بابرمیرزا است که در زمان سلطنت همایون، گاهی حکومت قندهار به او واگذار می‌شد. در جایی که پادشاه به برادرش که از ولایت بکر به مرز آلکای می‌رسید، فکر می‌کرد. او تمایل داشت که برادرش را به نابودی برساند، اما در نهایت به دلیل دلیلی که برایش پیش آمد، تصمیم گرفت او را ببخشد. وقتی پادشاه با سپاهش به آن نواحی رسید، توانست برادرش را دستگیر کند و به او عفو بدهد و از اعمالش چشم‌پوشی کند. در نهایت، در شبی که فرزند جوانش به نام او اشاره کرد، ناخواسته به یاد او افتاد.
چنان بیخود شدم از دوری آن گلعذار امشب
که هر دم گریه ام رو میدهد بی اختیار امشب
هوش مصنوعی: امشب به قدری از دوری معشوقم بی‌تاب و بی‌خود شده‌ام که هر لحظه بدون اختیار اشک‌هایم سرازیر می‌شود.