گنجور

۱۱- همایون پادشاه

همایون بن بابر پادشاه، پادشاهی است که بکثرت فضیلت و هنر پروری از اساتین سلاطین روزگار منفرد بود و بوفور سخاوت و فرط معدلت و دادگستری از عظمای خواقین منفرد در فن حکمت خصوصا ریاضی ثالث افلاطون و اقلیدوس بود و در کثرت خیل و حشم ثانی اثنین اسکندر فلیقوس، بعد از پدر پای بر تخت سلطنت نهاد و دست احسان و انعام برگشاد، وسعت ملکش از قندهار تا بنگاله که از اقصای ممالک هند است رسید و در شهور سنه اربع و اربعین و تسعمایه یکی از آحاد الناس افغان که موسوم بود به شیرخان در سلک ملازمان خدام رفیع مقام او منتظم بود خروج کرد در اوایل از او اعتباری نگرفته آهسته آهسته شعله فتنه او بالا گرفته ایلغار بر سر پادشاه آورده خرمن حیات بعضی از لشکریان او را سوخته وهنی تمام بکار و بار او آورده خلل کلی روی نمود، پادشاه به تلافی آن معرکه کرت اخری لشکر همایون جمع آورده بجانب او شتافت اما چون گردون میمون سیرت تابع شیرخان بود روباه بازی نمود از غلبه عساکر شیر شکار و هجوم سپاه بسیار نتیجه ای بر آن مترتب نگشت .

ز هامان فزون بود بیژن بزور
هنر عیب گردد چو برگشت هور

بنابر آن عروس مملکت هند را طلاق داده روی فکر، بجانب بکر آورد و در آنجا نیز او را کاری از پیش نرفته بنا بر عداوت اخوان از مملکت زابلستان دست شسته روی امید و رجا بدرگاه گیتی پناه جنت انتباه آورد، و در حدود ابهر بشرف ملاقات صاحبقرانی فایز شد و به امداد آن حضرت بار دیگر بسر حد ولایت موروثی رسید، و تمامی برادران را در کمند تسخیر کشد.

زهی ز بادیه آز کاروان امل را
انامل تو بسر حد آرزو شده رهبر

و تاکنون که سنه سبع و خمسین و تسعمایه هجری است بر مسند سلطنت آن دیار متمکن است و در نظم اشعار خسرو ارباب فهم، و در حسن المقال سر دفتر ارباب نظم و در ایراد خطش حظی کامل و در باب توقیعات انشایش رسایل.

همایون خط او توقیع خوبی راست طغرائی
که ننوشتست منشی قضا هرگز مثال او

در حینی که همایون پادشاه بخدمت شاه غفران پناه آمده گفته :

خورشید اوج رفعت طهماسب شاه عادل
شاهی که در دو گیتی کارش بود بدلخواه
صیت عدالت او رفته ز فرش تا عرش
فرمان پذیر حکمش از ماهی اند تا ماه
پا در رکاب تا کرد دشمن فتاد از پای
چون تیغ کین علم کرد شد دست فتنه کوتاه
گر اهل هفت اقلیم سویش پناه آرند
یابند در رکابش صد سال حشمت و جاه

این مطلع نیز زاده طبع شریف ایشان است :

آن نه سرو است که در باغ قد افراخته است
شمع سبزیست که پروانه آن فاخته است
۱۰- بابر پادشاه: از دودمان کثیر الاحسان امیر تیمور کورگانست و نسب او بدین موجب است : با بربن شیخ بن سلطان ابوسعید بن میرانشاه بن امیر تیمور مذکورست صیت سخاوت و شجاعت او بگوش اقاصی و اعالی رسیده و خوان احسانش بر روی روزگار کشیده بعیش دوام، و مجالست خوبان گلندام، اشتهار تمام داشت و در شهور سنه اربع و تسعمایه «۹۰۴» ملک ماوراءالنهر بعد از محاربات بسیار که میان او و شیبک شیبانی واقع شد از دست او بدر رفت و بسلطنت کابل و آن نواحی قناعت نمود. در سنه سبع و عشر و تسعمایه بر امداد صاحب قران مغفور یکبار دیگر بر ماوراءالنهر مستولی گشت و باندک وقتی سلاطین ازبکیه بر او هجوم آوردند . از سر آن ملک درگذشت و بجانب کابل معاودت نمود علم جهانگیری بجانب مملکت هند برافراخت و بعد از استیلا بر پادشاه آنجا شهر آکره را که از معظمات بلدان هندوستان است بحوزه ی تصرف درآورده دارالسلطنت ساخت، در همین فتح بسی زر و زیور، وامتعه نفیسه و گوهر بدست او سایر لشکریان افتاد، از آن جمله گویند هیجده من الماس بود و باقی اجناس را بر آن قیاس توان کرد . بعد از این فتح نامدار در کمال شوکت و اقتدار روزگار گذرانید . در شهور سبع و ثلاثین و تسعمایه «۹۳۷» رخت بقا بباد فنا برداد، در ادوار موسیقی پیشرو اهل روزگار و در شعر خصوصا همچون مطلع انوار، این مطلع ترکی بدو منسوبست :۱۲- عسگری میرزا: از اولاد امجاد بابرمیرزاست در زمان سلطنت همایون پادشاه بعضی از اوقات حکومت قندهار باو تعلق داشت در محلی که پادشاه مذکور از ولایت بکر بسرحد آلکای آن برادر رسید نسبت بدان برادر یوسف صفت غدری اندیشید میخواست که به چاه هبوطش اندازد آخر بموجب من حفر بئرا الاخیه وقع فیه قضیه منعکس شده در حینی که از درگاه گیتی انتباه با سپاه ظفر پناه بالکای مذکور رسید او را بچنگ آورده رقم عفو و اغماض بر جرایم او کشید آری : «از کریمان نسزد آنچه خلاف کرم است » بهر حال این مطلع در آن شبی که « جوان او» اختیار نام از او جدا شده بود بی اختیار از او سر زده.

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همایون بن بابر پادشاه، پادشاهی است که بکثرت فضیلت و هنر پروری از اساتین سلاطین روزگار منفرد بود و بوفور سخاوت و فرط معدلت و دادگستری از عظمای خواقین منفرد در فن حکمت خصوصا ریاضی ثالث افلاطون و اقلیدوس بود و در کثرت خیل و حشم ثانی اثنین اسکندر فلیقوس، بعد از پدر پای بر تخت سلطنت نهاد و دست احسان و انعام برگشاد، وسعت ملکش از قندهار تا بنگاله که از اقصای ممالک هند است رسید و در شهور سنه اربع و اربعین و تسعمایه یکی از آحاد الناس افغان که موسوم بود به شیرخان در سلک ملازمان خدام رفیع مقام او منتظم بود خروج کرد در اوایل از او اعتباری نگرفته آهسته آهسته شعله فتنه او بالا گرفته ایلغار بر سر پادشاه آورده خرمن حیات بعضی از لشکریان او را سوخته وهنی تمام بکار و بار او آورده خلل کلی روی نمود، پادشاه به تلافی آن معرکه کرت اخری لشکر همایون جمع آورده بجانب او شتافت اما چون گردون میمون سیرت تابع شیرخان بود روباه بازی نمود از غلبه عساکر شیر شکار و هجوم سپاه بسیار نتیجه ای بر آن مترتب نگشت .
هوش مصنوعی: همایون بن بابر، پادشاهی بود که به خاطر فضایل و هنرهایش از دیگر سلاطین زمانش متمایز بود و در سخاوت، عدالت و دادگری معروف بود. او در زمینه حکمت به ویژه ریاضیات، تخصص بالایی داشت و بعد از پدرش بر تخت سلطنت نشست. سرزمین‌های او از قندهار تا بنگاله که در دورترین نقاط هند واقع است، گسترده بود. در یکی از سال‌ها، فردی به نام شیرخان که از افغان‌ها بود، به عنوان یکی از ملازمان همایون به خدمت او درآمد. اما کم‌کم این شخص قدرت گرفت و شورشی را آغاز کرد که در ابتدا به نظر نمی‌رسید، اما به تدریج به یک فتنه بزرگ تبدیل شد و باعث خسارت به بعضی از سپاهیان همایون شد. پادشاه برای مقابله با این مشکل سپاه دیگری جمع‌آوری کرد، اما به دلیل تغییرات شرایط و توانمندی‌های شیرخان، نتوانست موفقیت‌آمیزی در این نبرد به دست آورد.
ز هامان فزون بود بیژن بزور
هنر عیب گردد چو برگشت هور
هوش مصنوعی: بیژن به خاطر هنر و توانایی‌های خود از هامان برتر است، اما اگر به خطا برگردد، عیوب او مانند برگشتن آفتاب روشن می‌شود.
بنابر آن عروس مملکت هند را طلاق داده روی فکر، بجانب بکر آورد و در آنجا نیز او را کاری از پیش نرفته بنا بر عداوت اخوان از مملکت زابلستان دست شسته روی امید و رجا بدرگاه گیتی پناه جنت انتباه آورد، و در حدود ابهر بشرف ملاقات صاحبقرانی فایز شد و به امداد آن حضرت بار دیگر بسر حد ولایت موروثی رسید، و تمامی برادران را در کمند تسخیر کشد.
هوش مصنوعی: بنابراین، عروس کشور هند را طلاق داد و به سمت یک زن باکره رفت. اما در آنجا نیز به دلیل عداوت برادرانش از کشور زابلستان ناامید شد و به درگاه خداوند امید بست و به سوی جنت پناه برد. در نزدیکی ابهر، موفق به ملاقات با یک شخصیت مهم شد و با کمک او دوباره به سرزمین موروثی خود رسید و همه برادرانش را تحت تسلط خود درآورد.
زهی ز بادیه آز کاروان امل را
انامل تو بسر حد آرزو شده رهبر
هوش مصنوعی: بنگر که چگونه از دشت و بیابان، کاروان آرزوها به راه افتاده و تو توانسته‌ای به مرز آرزوهایت برسی و هدایتگر این سفر باشی.
و تاکنون که سنه سبع و خمسین و تسعمایه هجری است بر مسند سلطنت آن دیار متمکن است و در نظم اشعار خسرو ارباب فهم، و در حسن المقال سر دفتر ارباب نظم و در ایراد خطش حظی کامل و در باب توقیعات انشایش رسایل.
هوش مصنوعی: تا به امروز که سال ۵۷۹ هجری است، او در مقام سلطنت آن سرزمین قرار دارد و در سرایش اشعار حائز نبوغ و در بیان سخن هنرمندانه است. در نوشتارهایش نیز تسلط کامل دارد و در زمینه نامه‌نگاری و نگارش رسالات مهارت ویژه‌ای از خود نشان می‌دهد.
همایون خط او توقیع خوبی راست طغرائی
که ننوشتست منشی قضا هرگز مثال او
هوش مصنوعی: خط زیبا و باشکوه او مانند امضای خوشی است که قضا و قدر هرگز نتوانسته مانند آن را بنویسد.
در حینی که همایون پادشاه بخدمت شاه غفران پناه آمده گفته :
هوش مصنوعی: همایون پادشاه خدمت شاه غفران آمده و گفته است:
خورشید اوج رفعت طهماسب شاه عادل
شاهی که در دو گیتی کارش بود بدلخواه
هوش مصنوعی: خورشید نشان‌دهنده عظمت و جایگاه بالای طهماسب شاه است، شاهی عادل که هدف او در این دنیا تضاد و نابرابری‌ها را برطرف کردن بود.
صیت عدالت او رفته ز فرش تا عرش
فرمان پذیر حکمش از ماهی اند تا ماه
هوش مصنوعی: عدالت او به قدری مشهور است که از زمین تا آسمان شناخته شده و همه از فرمانش پیروی می‌کنند، از جمله موجودات دریایی و آسمانی.
پا در رکاب تا کرد دشمن فتاد از پای
چون تیغ کین علم کرد شد دست فتنه کوتاه
هوش مصنوعی: چون دشمن حمله کرد و پا در رکاب جنگ گذاشت، او از پای درآمد و به زمین افتاد. مانند تیغی که کینه را در دست دارد و فتنه را به پایان می‌رساند.
گر اهل هفت اقلیم سویش پناه آرند
یابند در رکابش صد سال حشمت و جاه
هوش مصنوعی: اگر مردم هفت اقلیم به او پناه ببرند، در کنار او خواهند بود و صد سال زندگی با شکوه و مقام را تجربه خواهند کرد.
آن نه سرو است که در باغ قد افراخته است
شمع سبزیست که پروانه آن فاخته است
هوش مصنوعی: این جمله به ما می‌گوید که آنچه در ابتدا دیده می‌شود، چیزی نیست جز یک شمع سبز که پروانه‌ای به دور آن می‌چرخد. به عبارتی، این تصویر به ما یادآوری می‌کند که می‌توانیم با نگاهی عمیق‌تر، تفاوت‌ها و واقعیت‌های دیگری را در چیزهایی که در ظاهر ساده یا عادی به نظر می‌رسند، ببینیم.