بخش ۷۵ - پاسخ مهراب به افسر
بدو مهراب گفت ای افسر روم
به تو آباد باد این کشور روم
کنون در زیر این پیروزه چادر
کسی را نیست چون خورشید دختر
کسی دانم به تنهایی نسازد
که تنهایی خدا را میبرازد
ز جنس خویش گیرد هرکسی جفت
خدایست آنکه بی یار است و بی جفت
درین نُه پردهٔ پیروزه پیکر
زن از خورشید عذرا نیست برتر
به هر ماهی شبانروزی به خلوت
کند در خانهای با ماه صحبت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بدو مهراب گفت ای افسر روم
به تو آباد باد این کشور روم
هوش مصنوعی: به مهراب گفت: ای فرمانده رومی، امیدوارم این سرزمین روم همیشه پررونق و آباد باشد.
کنون در زیر این پیروزه چادر
کسی را نیست چون خورشید دختر
هوش مصنوعی: اکنون در زیر این چادر زیبا هیچکس نیست، مانند اینکه خورشید دختری را در خود پنهان کرده باشد.
کسی دانم به تنهایی نسازد
که تنهایی خدا را میبرازد
هوش مصنوعی: من کسی را میشناسم که نمیتواند با تنهایی خود کنار بیاید، زیرا تنهایی خدا را تحمل نمیکند.
ز جنس خویش گیرد هرکسی جفت
خدایست آنکه بی یار است و بی جفت
هوش مصنوعی: هر کس بر اساس ویژگیهای خود، همراهی مییابد. کسی که بدون یار و همدم است، تنها و بیهمتاست.
درین نُه پردهٔ پیروزه پیکر
زن از خورشید عذرا نیست برتر
هوش مصنوعی: در این نه پردهٔ زیبا، پیکر زن از خورشید عذرا بالاتر نیست.
به هر ماهی شبانروزی به خلوت
کند در خانهای با ماه صحبت
هوش مصنوعی: هر ماهی شب و روز در خانهای به تنهایی با ماه گفتگو میکند.