گنجور

بخش ۶۹ - غزل

ای باد صبحگاهی بادا فدات جانم
در گوش آن صنم گو این نکته از زبانم
ای آرزوی جانم در آرزوی آنم
کز هجر یک حکایت در گوش وصل خوانم
روزی که با تو بودم بُد بخت همنشینم
امروز کت به سالی روی چو مه ببینم
دانی چگونه باشم در محنت حبیبم
زآن پس که دیده باشی در دولتی چنانم
با دل به درد گفتم کان خوشدلی کجا شد
آخر مرا نگویی، دل گفت من ندانم
خواهم که از جمالت حظی تمام یابم
وز ساغر وصالت ذوقی رسد به جانم
آری گرت بیابم روزی به کام یابم
ورنه چنان که دانی زین روز دربمانم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای باد صبحگاهی بادا فدات جانم
در گوش آن صنم گو این نکته از زبانم
هوش مصنوعی: ای باد صبحگاهی، جانم را فدای تو می‌کنم. لطفاً این پیام را در گوش آن معشوق بگو، که این نکته را از زبان من بگویید.
ای آرزوی جانم در آرزوی آنم
کز هجر یک حکایت در گوش وصل خوانم
هوش مصنوعی: ای محبوب من، آرزوی تو در دل من جای دارد. آرزویم این است که روزی از عشق و دوری تو داستانی زیبا در هنگام وصال بگویم.
روزی که با تو بودم بُد بخت همنشینم
امروز کت به سالی روی چو مه ببینم
هوش مصنوعی: روزی که با تو بودم، بخت و اقبال بدی داشتم، اما امروز بعد از یک سال، چهره‌ات را مثل ماه می‌بینم.
دانی چگونه باشم در محنت حبیبم
زآن پس که دیده باشی در دولتی چنانم
هوش مصنوعی: می‌دانی چگونه شده‌ام در غم و رنج عشق محبوبم، از زمانی که تو زیبایی او را دیده‌ای و حالتی چون او پیدا کرده‌ام؟
با دل به درد گفتم کان خوشدلی کجا شد
آخر مرا نگویی، دل گفت من ندانم
هوش مصنوعی: با قلبی پر از درد، از خودم پرسیدم که آن شادی و خوشحالی کجا رفته است. اما قلبم تنها گفت که من این را نمی‌دانم.
خواهم که از جمالت حظی تمام یابم
وز ساغر وصالت ذوقی رسد به جانم
هوش مصنوعی: می‌خواهم تماماً از زیبایی تو بهره‌مند شوم و از لیوان وصالت طعم و لذتی به جانم برسد.
آری گرت بیابم روزی به کام یابم
ورنه چنان که دانی زین روز دربمانم
هوش مصنوعی: اگر روزی تو را پیدا کنم، خوشبخت می‌شوم وگرنه به همان روال که می‌دانی، در این روزها باقی می‌مانم.

حاشیه ها

1391/04/06 23:07
نازبانو

ساده زیبا و عاشق !