گنجور

بخش ۶۳ - غزل

تو ای جان من ای بیمار چونی؟
درین بیماری و تیمار چونی؟
گلی بودی نبودت هیچ خاری
کنون در چنگ چندین خار چونی؟
ترا همواره بستر بود گلبرگ
گلا، از جای ناهموار چونی؟
مرا باری خیال تست مونس
ندانم با که می‌داری تو مجلس
صبا با من همه روزست دمساز
ترا آخر بگو تا کیست همراز
نشسته در ره بادم به بویت
که باد آرد مگر گردی ز کویت
تو چون شمعی نشسته در شبستان
در آهن پای و در سر دشمن جان
من از شوق جمال یار مهوش
زنم پروانه سان خود را بر آتش
گه از حسرت زنم من سنگ بر دل
که دارد یار من در سنگ منزل
مگر آهم تواند کرد کاری
کند در خلوتت یک شب گذاری
مرادی نیست در عالم جز اینم
که روی نازنینت باز بینم
سر زلف دل آشوبت بگیرم
به سودای تو در پای تو میرم
مرا جانی است مرکب رانده در گل
از آن ترسم که ناگه در پی دل
رود جان و تنم در گل بماند
مرا شوق رخت در دل بماند
چو در دل نقش زلف یار گردد
دلم را صبر تار و مار گردد
به چشمم در غم آن نرگس شنگ
جهان گاهی سیه باشد گهی تنگ
خبر ده تا دوای کار من چیست
طبیب درد بی درمان من کیست
غم پنهان خود را با که گویم
علاج درد دل را از که جویم
چو آمد نامه خسرو به پایان
به خون دیده‌اش بنوشت عنوان
روان از دیده خون دل چو خامه
بدان هر دو صنم بنوشت نامه
به شکر گفت کای یار دل آویز
ابا شهناز ازینجا زود برخیز
که این غمنامه را هیچ ار توانید
بدان ماه پری پیکر رسانید
چو عود و چنگ را آهنگ سازید
ز قولم این غزل بر چنگ سازید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو ای جان من ای بیمار چونی؟
درین بیماری و تیمار چونی؟
هوش مصنوعی: ای جان من، حال تو چگونه است؟ آیا در این بیماری و رنج و عذاب هستی؟
گلی بودی نبودت هیچ خاری
کنون در چنگ چندین خار چونی؟
هوش مصنوعی: تو زمانی مانند یک گل بودی، اما حالا هیچ نشانی از تو نیست. اکنون در میان همه این خاره‌ها چه وضعیتی داری؟
ترا همواره بستر بود گلبرگ
گلا، از جای ناهموار چونی؟
هوش مصنوعی: تو همیشه بر روی گلبرگ‌های نرم و زیبا زندگی کرده‌ای، چرا هنوز در مکانی ناهموار هستی؟
مرا باری خیال تست مونس
ندانم با که می‌داری تو مجلس
هوش مصنوعی: من در این دنیا با خیال تو تنها و بی‌همدم هستم و نمی‌دانم در این محفل با چه کسی هستی.
صبا با من همه روزست دمساز
ترا آخر بگو تا کیست همراز
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی همیشه با من است و هم صحبت من شده است. اما تو به من بگو که این همراهی تا کی ادامه خواهد داشت؟
نشسته در ره بادم به بویت
که باد آرد مگر گردی ز کویت
هوش مصنوعی: در راه نشسته‌ام و امیدوارم بادی بوزد که عطر تو را با خود بیاورد و شاید گرد و غباری از سمت تو به همراه داشته باشد.
تو چون شمعی نشسته در شبستان
در آهن پای و در سر دشمن جان
هوش مصنوعی: تو مانند شمعی هستی که در فضای تاریک نشسته‌ای و در عین حال خود را در معرض خطر قرار داده‌ای.
من از شوق جمال یار مهوش
زنم پروانه سان خود را بر آتش
هوش مصنوعی: از شوق زیبایی محبوبم مانند پروانه‌ای هستم که خود را به آتش می‌زنم.
گه از حسرت زنم من سنگ بر دل
که دارد یار من در سنگ منزل
هوش مصنوعی: گاهی به خاطر حسرتی که دارم، بر دل خود سنگ می‌زنم؛ زیرا محبوب من در جایی زندگی می‌کند که کاملاً بی‌احساس و سرد است.
مگر آهم تواند کرد کاری
کند در خلوتت یک شب گذاری
هوش مصنوعی: آیا صدای آه من می‌تواند تأثیری در تنهایی‌ات بگذارد و شب را برایت خاص کند؟
مرادی نیست در عالم جز اینم
که روی نازنینت باز بینم
هوش مصنوعی: در این دنیا آرزوی دیگری ندارم جز اینکه دوباره چهره زیبایت را ببینم.
سر زلف دل آشوبت بگیرم
به سودای تو در پای تو میرم
هوش مصنوعی: من در آرزوی تو، از تارهای زلف دل‌فریب تو می‌گیرم و برای تو جان می‌دهم.
مرا جانی است مرکب رانده در گل
از آن ترسم که ناگه در پی دل
هوش مصنوعی: من مانند اسبی هستم که در گل فرو رفته و جانم در خطر است. از این می‌ترسم که ناگهان به دنبال خواسته‌ام بروم و بیشتر در این گل فرو بروم.
رود جان و تنم در گل بماند
مرا شوق رخت در دل بماند
هوش مصنوعی: می‌گوید که جان و بدنم در گل و لای باقی می‌مانند، اما عشق و آرزوی تو در دلم باقی خواهد ماند.
چو در دل نقش زلف یار گردد
دلم را صبر تار و مار گردد
هوش مصنوعی: وقتی در قلبم تصویر زلف معشوق نقش می‌بندد، صبر و تحمل من به شدت از بین می‌رود و دلم به آشفتگی می‌افتد.
به چشمم در غم آن نرگس شنگ
جهان گاهی سیه باشد گهی تنگ
هوش مصنوعی: گاهی اوقات چشمانم به خاطر غم آن نرگس زیبا تیره و تار می‌شود و گاهی هم به شدت احساس تنگی و فشردگی می‌کنم.
خبر ده تا دوای کار من چیست
طبیب درد بی درمان من کیست
هوش مصنوعی: به من بگو که برای مشکلاتم چه راه حلی وجود دارد و از کدام پزشک باید کمک بگیرم که بتواند دردهای سخت و غیرقابل درمانم را برطرف کند.
غم پنهان خود را با که گویم
علاج درد دل را از که جویم
هوش مصنوعی: غم و اندوه درونم را به چه کسی بگویم؟ و برای درمان دلbroken خودم، به کجا بروم و از چه کسی کمک بگیرم؟
چو آمد نامه خسرو به پایان
به خون دیده‌اش بنوشت عنوان
هوش مصنوعی: زمانی که نامه‌ی خسرو به پایان رسید، او عنوان آن را با اشک‌هایش نوشت.
روان از دیده خون دل چو خامه
بدان هر دو صنم بنوشت نامه
هوش مصنوعی: دل و جانم از غم و درد می‌سوزد و از چشمانم اشک می‌ریزد، مانند قلمی که نامه‌ای از عشق به معشوقین می‌نویسد.
به شکر گفت کای یار دل آویز
ابا شهناز ازینجا زود برخیز
هوش مصنوعی: ای دوست عزیز، به خاطر لطف و زیبایی‌ات، از اینجا زود برو، چون می‌دانم که تو با زیبایی‌ات می‌توانی دل‌ها را به خود جذب کنی.
که این غمنامه را هیچ ار توانید
بدان ماه پری پیکر رسانید
هوش مصنوعی: اگر بتوانید این غمنامه را به آن ماه زیبای پری‌چهره برسانید، کار بزرگی کرده‌اید.
چو عود و چنگ را آهنگ سازید
ز قولم این غزل بر چنگ سازید
هوش مصنوعی: وقتی که بوی خوش عود و نواهای چنگ به هم می‌پیوندند، از قول من این شعر را بر چنگ بنوازید.

حاشیه ها

1399/10/18 05:01
بهروز سلیمی

بسیار عالی