گنجور

بخش ۳۹ - غزل

چه منزل است که خاکش نسیم جان دارد
هوای روح و شش راحت روان دارد
حدیقه‌ای ز بهشت است و منزلی ز فلک
که حور بر طرف و ماه در میان دارد
فراغ دل به چنین منزلست کاین منزل
فروغی از رخ آن ماه دلستان دارد
دل گرفته هوایم درین سرا بستان
کبوتریست که به سرو آشیان دارد
به هر کنار و به هر گوشه‌ای که می‌نگرم
ز آب دیده ما چشمه‌ای روان دارد
گمان مبر که کسی جان برد ز منزل عشق
اگر به جای یکی جان هزار جان دارد
برای وصل تو ترک همه جهان گفتم
که هر که وصل تو دارد، همه جهان دارد
بجو نشان دل من ز تیر غمزه خویش
که تیر غمزه تو از دلم نشان دارد
شکر نیز از زبان میر مشتاق
ادا کرد این غزل بر قول عشاق
گلرخا برخیز و بنشان سرو را بر طرف جوی
روی بنمای و رخ گل را به خون دل بشوی
سایه را گو با رخ من در قفای خود مرو
سرو را با قد من گو بر کنار جو مروی
بلبل ار گل را تقاضا می‌کند عیبش مکن
اینچنین وجهی کجا حاصل شود بی گفت و گوی
دامن افشان، ای گل خندان، چمان شو در چمن
تا بَرَافشاند چو گل دامن بهار از رنگ و بوی
ظاهر ار گردیده بودی گوی سیمین غبغبت
کم زدی گوی بلاغت بلبل بسیار گوی
شانه سانم در سر سودای زلفت کرده سر
نیستم آیینه آیین کو کند خدمت به روی
به دست افشان درآمد سرو آزاد
ز مرغان چمن برخاست فریاد
شراب عشق و نار حسن در سر
قدح در دست و شاهد در برابر
سر خورشید شد گرم از حراره
چو مه جیب قصب را کرد پاره
نشاط و کامرانی کرد خورشید
بر ایشان زر فشانی کرد جمشید
غنی گشت ارغنون ساز از نواها
بپوشید از قصب شکر قباها
نشاط انگیز را گفت ای شکر ریز
تو نیز آغاز کن شعری دلاویز
از آن شعری که وصف الحال باشد
نه زان قولی که قیل و قال باشد
حدیثی کان بیارد آشنایی
ببخشد جان و دل را روشنایی
نشاط انگیز گوش عود برتافت
گهر در جامه ابریشمین بافت
نبات از پسته شیرین روان کرد
به روی چنگ بر فندق فشان کرد
به چنگ این مطلع موزون درآموخت
رخ خورشید از آن مطلع بَراَفروخت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه منزل است که خاکش نسیم جان دارد
هوای روح و شش راحت روان دارد
هوش مصنوعی: این جا چه مکانی است که خاک آن حس حیات دارد، و هوای آن برای روح و جان انسان آرامش و راحتی به ارمغان می‌آورد؟
حدیقه‌ای ز بهشت است و منزلی ز فلک
که حور بر طرف و ماه در میان دارد
هوش مصنوعی: محلتی وجود دارد که بهشتی و آسمانی است و در آنجا حورهایی در اطراف و ماهی در مرکز دیده می‌شود.
فراغ دل به چنین منزلست کاین منزل
فروغی از رخ آن ماه دلستان دارد
هوش مصنوعی: دل برای رسیدن به آرامش، به این مکان آمده است که در اینجا نوری از چهره آن ماه دل‌نشین می‌تابد.
دل گرفته هوایم درین سرا بستان
کبوتریست که به سرو آشیان دارد
هوش مصنوعی: دل من در این مکان دلگیر است، چون در این باغ، کبوترانی وجود دارند که در کنار درخت سرو زندگی می‌کنند.
به هر کنار و به هر گوشه‌ای که می‌نگرم
ز آب دیده ما چشمه‌ای روان دارد
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه می‌کنم، اشک من مانند چشمه‌ای در حال جاری شدن است.
گمان مبر که کسی جان برد ز منزل عشق
اگر به جای یکی جان هزار جان دارد
هوش مصنوعی: به خیال نرو که کسی توانسته از عشق دل بکند. حتی اگر کسی هزار جان هم داشته باشد، باز هم نمی‌تواند از عشق دل بکنند.
برای وصل تو ترک همه جهان گفتم
که هر که وصل تو دارد، همه جهان دارد
هوش مصنوعی: برای رسیدن به تو، از همه چیز در جهان گذشتم و به دیگران اعلام کردم که کسی که به تو وصل است، تمام نعمت‌های دنیا را دارد.
بجو نشان دل من ز تیر غمزه خویش
که تیر غمزه تو از دلم نشان دارد
هوش مصنوعی: دل من نشان عشق و شیفتگی تو را دارد، پس به جستجوی آن بپرداز و از تیر ناز و زیبایی‌ات بهره ببر که اثر آن بر دل من واضح و روشن است.
شکر نیز از زبان میر مشتاق
ادا کرد این غزل بر قول عشاق
هوش مصنوعی: شکر از زبان شاعر مشتاق این شعر را به صورت زیبا و دلنشین بیان کرد، به گونه‌ای که حرف‌های عاشقان را به تصویر کشید.
گلرخا برخیز و بنشان سرو را بر طرف جوی
روی بنمای و رخ گل را به خون دل بشوی
هوش مصنوعی: ای گلرخا، برخیز و آرام بر سر جوی بنشین، چهره‌ات را نشان بده و با اشک دل، زیباترین صورت گل را بشوی.
سایه را گو با رخ من در قفای خود مرو
سرو را با قد من گو بر کنار جو مروی
هوش مصنوعی: به سایه بگو که پشت سر من نرود و به سرو بگو که با قامت من، بر کنار آب نایستد.
بلبل ار گل را تقاضا می‌کند عیبش مکن
اینچنین وجهی کجا حاصل شود بی گفت و گوی
هوش مصنوعی: اگر بلبل از گل درخواست کند، عیبش را نگیرید؛ زیرا این نوع خواسته و محبت کجا پیدا می‌شود که بدون گفتگو باشد.
دامن افشان، ای گل خندان، چمان شو در چمن
تا بَرَافشاند چو گل دامن بهار از رنگ و بوی
هوش مصنوعی: ای گل خندان، با دامن افشان خود، در چمن به رقص بپرداز تا مانند گل بهار، بویی خوش و رنگی زیبا را پراکنده کنی.
ظاهر ار گردیده بودی گوی سیمین غبغبت
کم زدی گوی بلاغت بلبل بسیار گوی
هوش مصنوعی: اگر چهره‌ات زیبا و مانند گوی نقره‌ای شده باشد، کم از بلاغت و سخنوری بلبل نخواهی داشت.
شانه سانم در سر سودای زلفت کرده سر
نیستم آیینه آیین کو کند خدمت به روی
هوش مصنوعی: من همچون شانه‌ای شده‌ام که در سرم خیالی از زلف تو دارم. من نیستم، اما مانند آیینه‌ای می‌باشم که خدمت به صورت تو کند.
به دست افشان درآمد سرو آزاد
ز مرغان چمن برخاست فریاد
هوش مصنوعی: سرو بلند و زیبا از باغ آزاد شد و با آزادی‌اش صدای شاداب پرندگان چمن شنیده می‌شود.
شراب عشق و نار حسن در سر
قدح در دست و شاهد در برابر
هوش مصنوعی: نوشیدنی عشق و زیبایی در لیوانی است که در دست دارم و معشوقه مقابل من ایستاده است.
سر خورشید شد گرم از حراره
چو مه جیب قصب را کرد پاره
هوش مصنوعی: خورشید به وسعت و گرمای خود مثل مه، جیب نی را پاره کرد.
نشاط و کامرانی کرد خورشید
بر ایشان زر فشانی کرد جمشید
هوش مصنوعی: خورشید به آن‌ها شادابی و خوشبختی بخشید و مانند طلا بر جمشید می‌درخشید.
غنی گشت ارغنون ساز از نواها
بپوشید از قصب شکر قباها
هوش مصنوعی: ساز ارغنون به خاطر نغمه‌هایی که می‌زند غنی و پربار شده و به عنوان نمادی از خوشبختی و لذت، با لباس‌های زیبا و شیرین پوشیده شده است.
نشاط انگیز را گفت ای شکر ریز
تو نیز آغاز کن شعری دلاویز
هوش مصنوعی: شاعر به کسی که خوش‌ذوق و شاداب است، می‌گوید تو هم مانند آن شکر که زیبایی و شیرینی را می‌پاشد، شروع کن به سرودن شعری زیبا و دلنشین.
از آن شعری که وصف الحال باشد
نه زان قولی که قیل و قال باشد
هوش مصنوعی: از شعری که احوال و احساسات واقعی را بیان کند، نه از آن کلامی که صرفاً گفته و شنیده می‌شود.
حدیثی کان بیارد آشنایی
ببخشد جان و دل را روشنایی
هوش مصنوعی: داستانی وجود دارد که می‌تواند آشنایی و دوستی را ایجاد کند و روح و دل انسان را روشنی بخشد.
نشاط انگیز گوش عود برتافت
گهر در جامه ابریشمین بافت
هوش مصنوعی: گوش عود با صدای شاداب و دلنشینش، جواهراتی را به نمایش می‌گذارد که در لباس ابریشمی جلوه‌گری می‌کنند.
نبات از پسته شیرین روان کرد
به روی چنگ بر فندق فشان کرد
هوش مصنوعی: گیاهان خوشمزه‌ای مانند پسته شیرینی را به آرامی بر روی ساز می‌ریزند و این شیرینی را به فندق‌ها نیز می‌افشاند.
به چنگ این مطلع موزون درآموخت
رخ خورشید از آن مطلع بَراَفروخت
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی اشاره دارد که چهره‌ی خورشید از شباهت به نغمه‌ی دل‌انگیز و روشنی که در عالم وجود دارد، به درخشش و زیبایی خاصی دست پیدا کرده است. این مطلع، به نوعی به آغاز یک خوش‌امدی و شکوه طبیعت اشاره دارد که از آن الهام گرفته شده است.