بخش ۲ - در حکمت آفرینش
به نام آنکه این دریای دایر
ز عین عقل اول کرد ظاهر
عیان شد عین عقل از قاف قدرت
سه جوی آورد اندر باغ فطرت
درخت نور چشم جان برافراخت
همای عشق بر سر آشیان ساخت
دهد بر جویبار چشم احباب
ز عین عشق بیخ حسن را آب
دو عالم ذره است و مهر خورشید
دلش انگشتری و عشق جمشید
سرای روح کرد این خانهٔ دل
خورای عشق گشت این دانهٔ دل
حصار جسم را از آب و گل ساخت
به چندین مهره دیوارش برافراخت
فراوان شد اساس شخص آدم
به پشتیوان این گل مهره محکم
به قدرت راست کرد این خانه دل
سه حاکم را در آنجا ساخت منزل
کبد را تکیهگاه از راست تا راست
مقام قلب کرد از صدر چپ راست
چو جسمی بارگاه هفتتو زد
دل آمد خیمه بر پهلوی او زد
خرد را کو دماغی داشت در سر
از این هر دو مقامی داد برتر
مزین کرد لطفش سرو قامت
به حسن اعتدال و استقامت
که از صنعش کند درخواست شاهد
که انسان را ز سر تا پاست شاهد
هر آنچ از گوهر خاک آفریدهست
تو پاکش بین که او پاک آفریدهست
همه پاک آمدیم از عالم غیب
ز کج بینی ما پیدا شد این عیب
ز مینا خسروانی قصری افراخت
به شیرینکاری او را بی ستون ساخت
میان حقهٔ فیروزه پیکر
معلق کرد حسنش چار گوهر
فلک پیمانهٔ فضل نوالش
جهان پروانهٔ شمع جلالش
به دیوان ازل حکمش نشسته
همه کون و مکان را جمع بسته
برانده چرخ و باقی کرده پیدا
ز کل من علیه فان و یبقی
و یبقی وجه ربک ذوالجلالش
شده باقی وجه لایزالش
حریر لاله و گل را به شب ماه
ز صنعش داده حسن صبغةالله
به تاب خیط شمس و سوزن خار
بدوزد قرطهٔ زربفت گلزار
ز زرین نشتر خورشید تابان
گشاید خون یاقوت از دل کان
شکر را در میان نی نهان کرد
به چندینش قلم شرح و بیان کرد
سپارد ماهئی را مهر جمشید
به خرچنگی رساند تخت خورشید
به کرمی داد از ابریشم کناغی
به کرمی میدهد در شب چراغی
قمر با این همه کار و کیایی
بود هر مه شبی بیروشنایی
به موشان جبه سنجاب بخشد
کَوَلها بر پلنگ و شیر پوشد
به بوئی کو کند در نافه افزون
کند آهوی مشکین را جگر خون
قبایی از برای غنچه پرداخت
دگر بشکافت آن را پیرهن ساخت
خرد را کار با کار خدا نیست
کسی را زَهرهٔ چون و چرا نیست
فلک را با چنین کاری چه کار است
همه کاری به حکم کردگار است
اگر بودی فلک را اختیاری
گرفتی یک زمان بر جا قراری
ز ما در کار خود حیرانتر است او
ز ما صد بار سرگردانتر است او
خرد در کار خود سرگشته رایی است
فلک در راه او بیدست و پایی است
در این مجلس که امرش حکم فرمود
فلک چون حلقهٔ بیرون در بود
صفات او ز کیف و کمّ فزون است
ز هرچه آن درون آمد برون است
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به نام آنکه این دریای دایر
ز عین عقل اول کرد ظاهر
هوش مصنوعی: به نام کسی که این دریا را با عقل نخستین خود به وجود آورد و آن را نمایان ساخت.
عیان شد عین عقل از قاف قدرت
سه جوی آورد اندر باغ فطرت
هوش مصنوعی: عقل روشن و واضح شد و از قدرت الهی، سه جوی به باغ فطرت و طبیعت آورده شد.
درخت نور چشم جان برافراخت
همای عشق بر سر آشیان ساخت
هوش مصنوعی: درختی که با نور چشم و جانش رشد کرده، در آشیانهاش بر بالای آن عشق را به اوج رسانده است.
دهد بر جویبار چشم احباب
ز عین عشق بیخ حسن را آب
هوش مصنوعی: چشمان دوستان مانند جویباری پر از محبت و عشق، زیبایی و خوبی را به صحنه میآورد.
دو عالم ذره است و مهر خورشید
دلش انگشتری و عشق جمشید
هوش مصنوعی: دو دنیا مانند ذرهای کوچک هستند و محبت خورشید، همچون انگشتری در دل اوست و عشق جمشید نیز به او مربوط میشود.
سرای روح کرد این خانهٔ دل
خورای عشق گشت این دانهٔ دل
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف دل و عشق میپردازد. شاعر اشاره دارد که خانه دل به محلی برای حضور روح تبدیل شده و دانه دل تحت تأثیر عشق رشد کرده است. در واقع، دل انسان با عشق پر شده و روح در آن ساکن گشته است.
حصار جسم را از آب و گل ساخت
به چندین مهره دیوارش برافراخت
هوش مصنوعی: بدن از خاک و آب ساخته شده و با مهرههای مختلف ترکیب شده تا مثل دیواری مستحکم باشد.
فراوان شد اساس شخص آدم
به پشتیوان این گل مهره محکم
هوش مصنوعی: بسیاری از شخصیت انسان به وسیله محبت و حمایت این گل شکل گرفته است.
به قدرت راست کرد این خانه دل
سه حاکم را در آنجا ساخت منزل
هوش مصنوعی: با توانایی خود، این خانه را به شکل درست ساخت و سه فرمانروایی را در آنجا قرار داد تا زندگی کنند.
کبد را تکیهگاه از راست تا راست
مقام قلب کرد از صدر چپ راست
هوش مصنوعی: کبد به عنوان یک حمایتکننده و تکیهگاه، از سمت راست بدن تا سمت چپ قلب، در بخش بالایی بدن قرار دارد.
چو جسمی بارگاه هفتتو زد
دل آمد خیمه بر پهلوی او زد
هوش مصنوعی: زمانی که جسمی به عظمت و زیبایی آسمانها به وجود آمد، دل به جنب و جوش درآمد و همچون خیمهای در کنار او قرار گرفت.
خرد را کو دماغی داشت در سر
از این هر دو مقامی داد برتر
هوش مصنوعی: کسی که دارای عقل و درایت است، به سوی مقامهای بالا و برتر میرسد.
مزین کرد لطفش سرو قامت
به حسن اعتدال و استقامت
هوش مصنوعی: لطف او قامت سروش را به زیبایی متعادل و استوار آراسته است.
که از صنعش کند درخواست شاهد
که انسان را ز سر تا پاست شاهد
هوش مصنوعی: انسان با تمام وجودش، از سر تا پا، نشاندهنده آثار و زیباییهای خالق است و از این رو، میتواند به درخواست شاهدی از جانب او، نیکوترین صفات را به نمایش بگذارد.
هر آنچ از گوهر خاک آفریدهست
تو پاکش بین که او پاک آفریدهست
هوش مصنوعی: هر چیزی که از خاک و زیور آن به وجود آمده، تو باید آن را به عنوان یک چیز خالص و پاک ببینی؛ زیرا خود آن چیز، با پاکی و خلوص آفریده شده است.
همه پاک آمدیم از عالم غیب
ز کج بینی ما پیدا شد این عیب
هوش مصنوعی: ما همه از عالم غیب به طور پاک و نیکو آمدیم، اما به دلیل دیدگاه نادرست و کجنظر ما، این نقص و عیب در ما ظاهر شد.
ز مینا خسروانی قصری افراخت
به شیرینکاری او را بی ستون ساخت
هوش مصنوعی: خسرو به خاطر شیرین، قصر زیبایی از شراب ساخته که نیازی به ستون ندارد.
میان حقهٔ فیروزه پیکر
معلق کرد حسنش چار گوهر
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که حسن، زیبایی خود را مانند جواهراتی در بین فیروزهای درخشان و زیبا به نمایش گذاشته است. زیبایی او چنان جلوهگر است که به نظر میرسد در حالتی معلق و شگفتانگیز قرار دارد، و این زیبایی معادل با چهار گوهر گرانبهاست.
فلک پیمانهٔ فضل نوالش
جهان پروانهٔ شمع جلالش
هوش مصنوعی: جهان همچون پروانهای است که دور شمع جلال و عظمت او میچرخد و سماع فضیلت و نعمت او مانند پیمانهای است که به اندازه فضل او پر شده است.
به دیوان ازل حکمش نشسته
همه کون و مکان را جمع بسته
هوش مصنوعی: در کتاب مقدر و اولیه، فرمانی صادر شده که همه اشیاء و مکانها را به یکجا جمع کرده است.
برانده چرخ و باقی کرده پیدا
ز کل من علیه فان و یبقی
هوش مصنوعی: زمانه به گردش در آمده و آنچه که در آن باقی مانده، تنها خداوند است که برقرار و پایدار میماند.
و یبقی وجه ربک ذوالجلالش
شده باقی وجه لایزالش
هوش مصنوعی: و تنها چهره پروردگارت که دارای جلال و عظمت است باقی میماند و همیشه پایدار خواهد بود.
حریر لاله و گل را به شب ماه
ز صنعش داده حسن صبغةالله
هوش مصنوعی: حریر و گل از زیباییهای خلق شده در شب است که نشاندهندهٔ زیباییهای خداوند است.
به تاب خیط شمس و سوزن خار
بدوزد قرطهٔ زربفت گلزار
هوش مصنوعی: در تابش نور خورشید و در میان خاری که وجود دارد، میتوان دوزی از پارچههای زرین و گرانبها از دل باغ گل ایجاد کرد.
ز زرین نشتر خورشید تابان
گشاید خون یاقوت از دل کان
هوش مصنوعی: شیراز از نور درخشان خورشید شکافتی یاقوتی زیبا را از دل خود بیرون میآورد.
شکر را در میان نی نهان کرد
به چندینش قلم شرح و بیان کرد
هوش مصنوعی: شکر را در وسط نی پنهان کرده و با قلم زیادی آن را توصیف کرده است.
سپارد ماهئی را مهر جمشید
به خرچنگی رساند تخت خورشید
هوش مصنوعی: ماه جمشید را به خرچنگی میدهد تا به تخت خورشید برسد.
به کرمی داد از ابریشم کناغی
به کرمی میدهد در شب چراغی
هوش مصنوعی: شخصی با دادن ابریشم به موجودی کرم، در واقع به او نوری میبخشد که در شب به روشنی میافزاید. این عمل نشاندهنده محبت و بخشش است که میتواند به زندگی روشنایی و زیبایی ببخشد.
قمر با این همه کار و کیایی
بود هر مه شبی بیروشنایی
هوش مصنوعی: ماه با تمام زیبایی و جذابیتش، در هر شبی که تیره باشد، بینور و روشنایی به نظر میرسد.
به موشان جبه سنجاب بخشد
کَوَلها بر پلنگ و شیر پوشد
هوش مصنوعی: موسها به جبه سنجاب دست میزنند و بر روی پلنگ و شیر پوشش میگذارند.
به بوئی کو کند در نافه افزون
کند آهوی مشکین را جگر خون
هوش مصنوعی: بوی خوشی که در گلها و عطرها حس میشود، باعث میشود که دل آهوی سیاهپوست هم به شدت تحت تأثیر قرار بگیرد و ناراحت شود.
قبایی از برای غنچه پرداخت
دگر بشکافت آن را پیرهن ساخت
هوش مصنوعی: یک لباس زیبا برای غنچه دوخته شد، اما وقتی غنچه شکفت، آن لباس به شکل جدیدی درآمد.
خرد را کار با کار خدا نیست
کسی را زَهرهٔ چون و چرا نیست
هوش مصنوعی: عملکرد خرد و عقل انسان نمیتواند با کارهای الهی همتراز شود و هیچکس جرات ندارد درباره کارهای خداوند سوال کند یا به آن اعتراض کند.
فلک را با چنین کاری چه کار است
همه کاری به حکم کردگار است
هوش مصنوعی: آسمان و ستارهها هیچ تأثیری در کارها ندارند و همه چیز به اراده و فرمان خداوند بستگی دارد.
اگر بودی فلک را اختیاری
گرفتی یک زمان بر جا قراری
هوش مصنوعی: اگر تو به آسمان اجازه انتخاب میدادی، یک لحظه میایستادی و در جایی ثابت میشدی.
ز ما در کار خود حیرانتر است او
ز ما صد بار سرگردانتر است او
هوش مصنوعی: او در کارهای خودش به اندازهای گیج و سردرگم است که از ما هم بیشتر و بهتر در این وضعیت قرار دارد.
خرد در کار خود سرگشته رایی است
فلک در راه او بیدست و پایی است
هوش مصنوعی: خرد در تلاشهایش گیج و حیران است، در حالی که آسمان و ستارهها بدون هیچ قدرتی، فقط در مسیر او حرکت میکنند.
در این مجلس که امرش حکم فرمود
فلک چون حلقهٔ بیرون در بود
هوش مصنوعی: در این مجلس، که فرمانش از آسمان صادر شده است، مانند حلقهای در ورودی است.
صفات او ز کیف و کمّ فزون است
ز هرچه آن درون آمد برون است
هوش مصنوعی: ویژگیهای او از نظر کیفیت و کمیت بیشتر از هر چیزی است که در درونش وجود دارد و از آن فراتر میرود.
حاشیه ها
1392/04/26 17:06
امین کیخا
هر جا سخن از خرد و عقل اول است یعنی با حکیمی سر و کار داریم
1392/04/26 17:06
امین کیخا
کار و کیایی یعنی برو بیا و یا کیا و بیا و کلا یعنی شکوه و فر
1398/04/26 16:06
ز کل من علیهادفان یبقی بخشی از ایه 28 سوره الرحمن می باشد یعنی : هرکه روی زمین است دستخوش مرگ و فناست
1398/04/26 16:06
صبغه الله به معنای داشتن رنگ اخلاص و بندگی و عبودیت است
1398/04/26 17:06
قرطه معرب کرته است و به معنی نیم تنه ، جامه کوتاه است
1398/04/26 17:06
کناغ ، کرم پیله باشد یعنی کرمی که ابریشم می تند