بخش ۱۸ - غزل
مطول قصهای دارم که گر خواهم بیان کردن
به صد طومار و صد دفتر نشاید شرح آن کردن
به معنی صورتی امشب نمودی روی و این صورت
نمییارم عیان گفتن نمیشاید نهان کردن
من این صورت کجا گویم من این معنی کرا گویم؟
کز اینها نیست این صورت که پیدا میتوان کردن
دل من رفت و من دست از غم دل میزنم بر سر
چرا تن میزنم؟ باید مرا تدبیر جان کردن
مرا یاری درونی نیست غیر از اشک و، من او را
به جست و جوی این حالت نمییارم روان کردن
به مهر روی او با صبح خواهم همنفس بودن
به بوی زلف او بر باد خواهم جان فشان کردن
بخش ۱۷ - غزل: گفتم خیال وصلت گفتا به خواب بینی بخش ۱۹ - آگاهی فغفور شاه از حال جمشید: چو صبح از جیب گردون سر برآورد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مطول قصهای دارم که گر خواهم بیان کردن
به صد طومار و صد دفتر نشاید شرح آن کردن
هوش مصنوعی: داستانی طولانی و پیچیده دارم که اگر بخواهم آن را بازگو کنم، به اندازه صدها دفتر و کتاب نیاز خواهد بود تا بتوانم به درستی توصیفش کنم.
به معنی صورتی امشب نمودی روی و این صورت
نمییارم عیان گفتن نمیشاید نهان کردن
هوش مصنوعی: امشب چهرهای زیبا به نمایش گذاشتی و این زیبایی را نمیتوانم پنهان کنم، زیرا بیان کردن آن مناسب نیست.
من این صورت کجا گویم من این معنی کرا گویم؟
کز اینها نیست این صورت که پیدا میتوان کردن
هوش مصنوعی: من نمیتوانم این چهره را توصیف کنم و نمیدانم چگونه باید این معنا را بیان کنم، زیرا این ظاهر چیزی نیست که بتوان به راحتی آن را نشان داد.
دل من رفت و من دست از غم دل میزنم بر سر
چرا تن میزنم؟ باید مرا تدبیر جان کردن
هوش مصنوعی: قلب من از درد و غم دور شده و من دیگر نمیخواهم به اندوه خود بیفتم. چرا باید خود را در رنج و تنهایی قرار دهم؟ باید به فکر نجات جان و روح خود باشم.
مرا یاری درونی نیست غیر از اشک و، من او را
به جست و جوی این حالت نمییارم روان کردن
هوش مصنوعی: من هیچ یاری درونی جز اشک ندارم و نمیخواهم که روانم را به دنبال این حالت ببرم.
به مهر روی او با صبح خواهم همنفس بودن
به بوی زلف او بر باد خواهم جان فشان کردن
هوش مصنوعی: میخواهم با زیبایی چهرهاش در صبح گفتگو کنم و برای عطر زلف او جانم را فدای او کنم.