بخش ۱۲ - قطعه
بجز از آتش دراز زبان
بجز از خامه زبان کوتاه
کس نیارست کرد در عالم
دو زبانی و سرکشی با شاه
لاجرم خاکسار و سرگردان
آن به تون رفت و این به آب سیاه
در آن اندیشه مه بگداخت تن را
که بندد بر سمندش خویشتن را
خیالی چند کج باشد کزین عار
توان بستن بر اسب او به مسمار
عقابش را چو شد زاغ کمان جفت
به وصف الحال نیز این شعر میگفت
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بجز از آتش دراز زبان
بجز از خامه زبان کوتاه
هوش مصنوعی: هر چه بگوییم و بنویسیم، تاثیر و قدرت کلام به اندازه آتش سوزان و افروخته نیست. در واقع، واژهها و نوشتهها نمیتوانند مانند شعله آتش عمیق و گسترده باشند.
کس نیارست کرد در عالم
دو زبانی و سرکشی با شاه
هوش مصنوعی: هیچکس در دنیا جرأت ندارد که با دو زبانی و نافرمانی از شاه عمل کند.
لاجرم خاکسار و سرگردان
آن به تون رفت و این به آب سیاه
هوش مصنوعی: بدون شک من فردی خاضع و گمشده هستم که به سمت تاریکی و ناامیدی میروم و این حالت به مانند آب سیاهی است که من را در خود غرق میکند.
در آن اندیشه مه بگداخت تن را
که بندد بر سمندش خویشتن را
هوش مصنوعی: در آن خیال، مه مانع از گداختن وجودش میشود و او را دچار اسارت میکند.
خیالی چند کج باشد کزین عار
توان بستن بر اسب او به مسمار
هوش مصنوعی: اگر تصور بکنی که چیزی اشتباه است، نمیتوان با چسباندن مسماری به اسب او (که نمایانگر هر چیز نادرست دیگری است) این عیب را پنهان کرد.
عقابش را چو شد زاغ کمان جفت
به وصف الحال نیز این شعر میگفت
هوش مصنوعی: زمانی که عقاب، زاغی شد و کمانی برای خود پیدا کرد، به نوعی حال و روز خود را توصیف میکرد. این بیان نشاندهنده وضعیتی است که تغییرات ناگهانی و نامطلوب در زندگی ایجاد میشود و فرد به تناسب آن وضعیت، احساسات و تجربیاتش را بیان میکند.