گنجور

بخش ۱۱ - قطعه

سحرگاه ازل کز پرده عرض
قضا می‌داد نور و سایه را عرض
قدر بنوشت بر اطراف چترش
که السلطان ضل الله فی الارض
خرد گرد فلک چندان که گردید
کسی بالاتر از چترش نمی‌دید
فلک را گفت بردی ای کمان قد
چو ابروی بتان پیشانی از حد
تنزل کن ز جای خویش زیرا
که ضل چتر سلطانیت اینجا
چرا بالا نشستی گفت از آن رو
که او چشم جهانست و من ابرو

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سحرگاه ازل کز پرده عرض
قضا می‌داد نور و سایه را عرض
هوش مصنوعی: در صبحگاه نخستین، که نور و سایه از دنیای سرنوشت به نمایش گذاشته می‌شد.
قدر بنوشت بر اطراف چترش
که السلطان ضل الله فی الارض
هوش مصنوعی: نوشته شده بود که این شخص، حاکم خداوند روی زمین است و این جمله به دور چتر او قرار داشت.
خرد گرد فلک چندان که گردید
کسی بالاتر از چترش نمی‌دید
هوش مصنوعی: در این دنیا، هرچقدر که انسان‌ها در زندگی و تجربه‌های خود پیشرفت کنند، باز هم نمی‌توانند فراتر از محدودیت‌ها و چتر حمایت خود را مشاهده کنند.
فلک را گفت بردی ای کمان قد
چو ابروی بتان پیشانی از حد
هوش مصنوعی: آسمان را خطاب کرده و می‌گوید که ای کمان باریک و بلند که مانند ابروی معشوقان است، تو را به جایی بردند که از حد و مرز خود فراتر رفته‌ای.
تنزل کن ز جای خویش زیرا
که ضل چتر سلطانیت اینجا
هوش مصنوعی: از مقام و جایگاه خود پایین بیا، زیرا سایه و نفوذ سلطنت تو در اینجا وجود ندارد.
چرا بالا نشستی گفت از آن رو
که او چشم جهانست و من ابرو
هوش مصنوعی: چرا بر افراشته‌ای؟ پاسخ داد: به این دلیل که او به نوعی چشم‌نگاه جهان است و من تنها یک ابرو.