گنجور

بخش ۱۰۴ -

ای پیک صبا مصر وصالم به کف آمد
از جای بجنب آخر و برخیز بشیرا
پیراهن این یوسف گم گشتهٔ خون تر
القاهُ علی وجه ابی، یات بصیرا
حدیث شوق دارد عرض و طولی
چه بتواند رسانیدن رسولی؟
چو شرح سوز دل با خامه گویم
به خون دیده روی نامه شویم
به جای دوده دود از نی برآرم
بلاهای سیاهش بر سر آرم
ستمهایی که من دور از تو دیدم
جفاهایی که از دوران کشیدم
اگر گویم دلت باور ندارد
درون نازکت طاقت نیارد
دلم در بحر حیرت غوطه‌ها خَورد
ولیکن عاقبت گوهر برآورد
اگر چه تلخ بار آمد درختم
در آخر عقد حوا کرد بختم
ز زنبور ارچه زخم نیش خوردم
ولیکن شهدش آخر نوش کردم
چه شد گر شد جهان تاریک برمن؟
به خورشیدم شد آخر چشم روشن
اگرچه زحمت ظلمت کشیدم
زلال چشمهٔ حیوان چشیدم
نمانده‌ست آرزو اکنون جز اینم
که دیدار عزیزت باز بینم
جمال وصل از آن رو در نقاب است
که چشم بد میان ما حجاب است
نسیم صبح دولت چون برآید
ز روی آرزو برقع گشاید
چون سر چاه بلا باز شود بر یعقوب
حال پیراهن یوسف همه پوشیده شود
باش تا دست دهد دولت ایام وصال
بوی پیراهنش از مصر به کنعان شنود
چو جم در نامه حال دل بیان کرد
بریدی را به چین حالی روان کرد
ز عهد روزگار خویش راضی
ملک می‌خواست عذر عهد ماضی
نه یکدم بی نشاط و باده بودی
نه بی صوت عنادل می‌غنودی
ز جام لعل نوشین باده می‌خَورد
قضای صحبت مافات می‌کرد
پس از سالی صبوحی کرد یک روز
ملک با آفتاب عالم افروز
به باغی خوشتر از فردوس اعلی
نباتش را خواص کلک عیسی
به تیغ بیدش افکنده سپر غم
نسیمش داده جان از ضعف هر دم
سر نرگس ز می مایل به پستی
گشاده برگ چشم از خواب مستی
نشسته بر چمن قمری و بلبل
نوازان این غزل بر نرگس و گل

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای پیک صبا مصر وصالم به کف آمد
از جای بجنب آخر و برخیز بشیرا
هوش مصنوعی: ای پیام‌آور صبح، به سرعت حرکت کن و خبر وصال من در مصر را به دست آورده‌ام. آخر وقتش است که به راه بیفتی و بشارت بدهی.
پیراهن این یوسف گم گشتهٔ خون تر
القاهُ علی وجه ابی، یات بصیرا
هوش مصنوعی: پیراهن یوسف که در خون آغشته شده، بر صورت پدرش افکنده شده است. این پیراهن نشانه‌ای برای پدرش است و به او بصیرت و آگاهی می‌دهد.
حدیث شوق دارد عرض و طولی
چه بتواند رسانیدن رسولی؟
هوش مصنوعی: شوق و عشق می‌تواند داستانی بسیار گسترده و عمیق را بیان کند که تنها یک پیام‌آور می‌تواند آن را بازگو کند.
چو شرح سوز دل با خامه گویم
به خون دیده روی نامه شویم
هوش مصنوعی: زمانی که با قلم، دردهای درونم را شرح می‌دهم، اشک‌هایم باعث می‌شوند که نامه‌ام شبیه به خون شود.
به جای دوده دود از نی برآرم
بلاهای سیاهش بر سر آرم
هوش مصنوعی: به جای اینکه از غم و درد دل بگویم، مشکلات و سختی‌هایم را به دوش می‌کشم و با آنها دست و پنجه نرم می‌کنم.
ستمهایی که من دور از تو دیدم
جفاهایی که از دوران کشیدم
هوش مصنوعی: مصیبت‌ها و ظلم‌هایی که من در دوری از تو تجربه کردم و سختی‌هایی که از زمانه متحمل شدم.
اگر گویم دلت باور ندارد
درون نازکت طاقت نیارد
هوش مصنوعی: اگر بگویم قلبت این را قبول ندارد، در دل نازک تو تحمل این موضوع را ندارد.
دلم در بحر حیرت غوطه‌ها خَورد
ولیکن عاقبت گوهر برآورد
هوش مصنوعی: دل من در دریای سردرگمی غوطه‌ور بود، اما در نهایت توانست نکته‌ ارزشمندی را کشف کند.
اگر چه تلخ بار آمد درختم
در آخر عقد حوا کرد بختم
هوش مصنوعی: با اینکه در ابتدا با مشکلات و دشواری‌هایی روبرو شدم، اما در نهایت سرنوشتم به خوبی رقم خورد.
ز زنبور ارچه زخم نیش خوردم
ولیکن شهدش آخر نوش کردم
هوش مصنوعی: هرچند از زنبور نیش خورده‌ام و آسیب دیده‌ام، اما در نهایت توانسته‌ام عسلش را بچشم و از آن لذت ببرم.
چه شد گر شد جهان تاریک برمن؟
به خورشیدم شد آخر چشم روشن
هوش مصنوعی: اگر دنیای من تاریک شود، چه اهمیتی دارد؟ در نهایت، با نور خورشید، روشنی چشمانم را به دست می‌آورم.
اگرچه زحمت ظلمت کشیدم
زلال چشمهٔ حیوان چشیدم
هوش مصنوعی: اگرچه در زندگی با سختی‌ها و تاریکی‌ها روبرو بوده‌ام، اما از نور و شفافیت زندگی نیز بهره‌مند شده‌ام.
نمانده‌ست آرزو اکنون جز اینم
که دیدار عزیزت باز بینم
هوش مصنوعی: اکنون هیچ آرزویی برای من باقی نمانده جز اینکه دوباره تو را ببینم.
جمال وصل از آن رو در نقاب است
که چشم بد میان ما حجاب است
هوش مصنوعی: زیبایی و لطافت وصل به همین دلیل در پرده و راز پنهان است که نگاه بد و معیوب چشم‌مان مانع از دیدن آن می‌شود.
نسیم صبح دولت چون برآید
ز روی آرزو برقع گشاید
هوش مصنوعی: وقتی نسیم صبحگاه آغاز می‌شود و از سوی آرزوها می‌وزد، پرده‌ای که بر چهره‌اش کشیده شده است، کنار می‌رود.
چون سر چاه بلا باز شود بر یعقوب
حال پیراهن یوسف همه پوشیده شود
هوش مصنوعی: زمانی که مشکلات و سختی‌ها بر یعقوب فرود آید، دیگر نیازی به یادآوری غم از دست دادن پسرش یوسف نیست و همه چیز به حالت عادی برمی‌گردد.
باش تا دست دهد دولت ایام وصال
بوی پیراهنش از مصر به کنعان شنود
هوش مصنوعی: منتظر باش تا روزی خوشی و وصال به دست آید؛ بوی پیراهنش از مصر به کنعان می‌رسد.
چو جم در نامه حال دل بیان کرد
بریدی را به چین حالی روان کرد
هوش مصنوعی: وقتی جم حال دل خود را در نامه‌اش بیان کرد، بریدی را در حالتی خوش و سرشار از زندگی قرار داد.
ز عهد روزگار خویش راضی
ملک می‌خواست عذر عهد ماضی
هوش مصنوعی: از دوران گذشته خود راضی بود، اما پادشاه می‌خواست از گذشته‌اش عذرخواهی کند.
نه یکدم بی نشاط و باده بودی
نه بی صوت عنادل می‌غنودی
هوش مصنوعی: هیچ وقت بی‌نشاط و بی‌خوشی نبودی و هرگز بدون صدای قناری‌ها خوشحال نمی‌شدی.
ز جام لعل نوشین باده می‌خَورد
قضای صحبت مافات می‌کرد
هوش مصنوعی: او از جام قرمز و زیبا شراب می‌نوشید و در هنگام نوشیدن، یاد خاطرات گذشته را زنده می‌کرد.
پس از سالی صبوحی کرد یک روز
ملک با آفتاب عالم افروز
هوش مصنوعی: بعد از یک سال، روزی پادشاه با نور خورشید درخشان، نشاط و شادابی می‌یابد.
به باغی خوشتر از فردوس اعلی
نباتش را خواص کلک عیسی
هوش مصنوعی: در باغی زیباتر از بهشت، گیاهانی به وجود آمده‌اند که خواص شگفت‌انگیزی دارند، مانند معجزاتی که با قلم عیسی (ع) به وجود آمده است.
به تیغ بیدش افکنده سپر غم
نسیمش داده جان از ضعف هر دم
هوش مصنوعی: غمی که بر دل انسان سنگینی می‌کند، به گونه‌ای است که مانند سپری در برابر هر چالشی قرار می‌گیرد و نفسش را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد و از شدت ضعف، هر لحظه به او جان تازه‌ای می‌دهد.
سر نرگس ز می مایل به پستی
گشاده برگ چشم از خواب مستی
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به زیبایی و جذابیت گل نرگس شده است. سر گل نرگس به سمت پایین خم شده و برگ‌هایش باز شده‌اند. چشمانش از خواب سنگین و حالتی مستی به دور است. این تصویر نمادی از لطافت و جذابیتی است که در دل طبیعت نهفته است.
نشسته بر چمن قمری و بلبل
نوازان این غزل بر نرگس و گل
هوش مصنوعی: قمری و بلبل بر روی چمن نشسته‌اند و آهنگ‌های زیبا و خوش به نرگس و گل می‌زنند.