گنجور

بخش ۹ - زمستان

کجا تاختی خسرو خاروان
عنان بر زمستان گه آسمان
شدی شاخ از باد لرزان چو بید
سر سبز کهسار گشتی سپید
چو برخاستی باد بهمن ز جای
فرو مردی آتش به دست و به پای
شدی آب در قاقم از باد خشک
به سنجاب گشتی نهان بید مشک
سپیدی گرفتی همه کوه و راغ
سیاهی ندیدی کسی جز کلاغ
به برف ار فرو رفتی آن روز خور
کجا بر توانستی آمد دگر
چو درای سیماب بودی زمین
سر از برف بر ابر سودی زمین
ستاده درختان گل ناامید
برهنه تن از باد لرزان چو بید
بر ایشان بسی نوحه کردی سحاب
به زاری بباریدی از دیده آب
شده سرو را خشک و افسرده دست
چنار است در آستین برده دست
هوا شیر را پوستین می‌درید
سیه گوش را گوشها می‌برید
کجا مرد را باد دیدی به کوی
به جستی و بینی ببردی ز روی
به ناوک هوا موی را می‌شکافت
سنان می‌زد و روی را می‌شکافت
هر آنکس که دردی در آتش نبود
دمی خوش نمی‌آمدش همچو عود
ملک منقل زر برافروختی
همه عود و عنبر بر آن سوختی
ز گلنار منقل چو بستان شدی
به بستان بسی مرغ بریان شدی
روان گشته در بزم جام شراب
چو گردنده گرد فلک آفتاب
بلورین قدح بود مرجان نما
چنان کاتشی سرکشد در هوا
سر هر دو از عشق و می گرم بود
نمی‌داشت دی را دم سرد سود
به می مجلس عیش خوش داشتند
دم سرد دی باد پنداشتند
کسی را که در ماه دی آتشی
ز می نیست، یا از رخ مهوشی،
حقیقت بدانش که افسرده‌ای است
چه افسرده؟ یکبارگی مرده‌ای است

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کجا تاختی خسرو خاروان
عنان بر زمستان گه آسمان
هوش مصنوعی: کجا رفتی ای خسرو خاوران، که زمستان آسمان را در دست گرفتی؟
شدی شاخ از باد لرزان چو بید
سر سبز کهسار گشتی سپید
هوش مصنوعی: تو مثل بیدی شدی که در باد می‌لرزد، اما سرسبز و خوش‌نما هستی، همچنین در میان کوه‌ها به سفیدي و زیبایی در آمده‌ای.
چو برخاستی باد بهمن ز جای
فرو مردی آتش به دست و به پای
هوش مصنوعی: زمانی که باد بهمن برخیزد، آدمی به زمین می‌افتد و در این حال آتش در دست و پایش خواهد بود.
شدی آب در قاقم از باد خشک
به سنجاب گشتی نهان بید مشک
هوش مصنوعی: با وزش باد، تو چنان به آرامی در آب حل شدی که مثل سنجاب در زیر درختان پنهان گشتی.
سپیدی گرفتی همه کوه و راغ
سیاهی ندیدی کسی جز کلاغ
هوش مصنوعی: همه جا را سفیدی فراگرفته و درختان و کوه‌ها را پوشانده است، و تنها سیاهی که در این محیط دیده می‌شود، سیاهی کلاغ است.
به برف ار فرو رفتی آن روز خور
کجا بر توانستی آمد دگر
هوش مصنوعی: اگر آن روز در برف فرورفتی، دیگر چگونه می‌توانستی دوباره به سوی خورشید برگردی؟
چو درای سیماب بودی زمین
سر از برف بر ابر سودی زمین
هوش مصنوعی: زمانی که زمین مانند نقره‌ای درخشان شد، از برف خود را بالاتر از ابرها کشید.
ستاده درختان گل ناامید
برهنه تن از باد لرزان چو بید
هوش مصنوعی: درختان گل، که به دلیل سرما و شرایط نامساعد از میوه دادن ناامید شده‌اند، به حالت برهنه و بدون برگ ایستاده‌اند و به خاطر وزش باد، مانند بیدها می‌لرزند.
بر ایشان بسی نوحه کردی سحاب
به زاری بباریدی از دیده آب
هوش مصنوعی: ابرها برای آنان بسیار سوگواری کردند و از شدت غم، به زاری و گریه افتادند و قطرات آب از چشمانشان ریخت.
شده سرو را خشک و افسرده دست
چنار است در آستین برده دست
هوش مصنوعی: سرو (درخت) در حال حاضر خشک و افسرده شده است، و چنار (درخت دیگر) در آستین خود آن را پنهان کرده است.
هوا شیر را پوستین می‌درید
سیه گوش را گوشها می‌برید
هوش مصنوعی: هوا به شدت سرد بود و مانند دندان‌تیز، پوست شیر را می‌کند. همچنین، سرما به سیه‌گوش‌ها نیز آسیب می‌زد و گوش‌هایشان را می‌برید.
کجا مرد را باد دیدی به کوی
به جستی و بینی ببردی ز روی
هوش مصنوعی: کجا دیده‌ای مردی را که در کوچه باد به او برسد و او را از روی زمین بلند کند؟
به ناوک هوا موی را می‌شکافت
سنان می‌زد و روی را می‌شکافت
هوش مصنوعی: به تیر تند و تیز، موهای او را می‌خشکاند و نیزه بر صورتش فرود می‌آورد.
هر آنکس که دردی در آتش نبود
دمی خوش نمی‌آمدش همچو عود
هوش مصنوعی: هر کسی که دلی از درد و رنج نداشته باشد، هیچ وقت طعم خوشی و لذت واقعی را احساس نخواهد کرد، مانند بویی که از عود بلند می‌شود.
ملک منقل زر برافروختی
همه عود و عنبر بر آن سوختی
هوش مصنوعی: پادشاه من برای من آتش بساز، و همه عطرها و خوشبو کننده‌ها را بر روی آن بسوزان.
ز گلنار منقل چو بستان شدی
به بستان بسی مرغ بریان شدی
هوش مصنوعی: وقتی که گل‌ناری من به منقل تبدیل شد، به باغ تبدیل گردید و در آنجا پرنده‌های زیادی کباب شدند.
روان گشته در بزم جام شراب
چو گردنده گرد فلک آفتاب
هوش مصنوعی: در محفل نوشیده‌اش، حالتی مانند چرخش آفتاب در آسمان پیدا کرده است.
بلورین قدح بود مرجان نما
چنان کاتشی سرکشد در هوا
هوش مصنوعی: لیوانی از بلور مثل مرجان است که مانند آتش دمی در هوا سرکشی می‌کند.
سر هر دو از عشق و می گرم بود
نمی‌داشت دی را دم سرد سود
هوش مصنوعی: هر دو عاشق و مست بودند و از گرما و عشقشان غرق در شوق و نشاط، حسی از سردی و بی‌احساسی را متوجه نمی‌شدند.
به می مجلس عیش خوش داشتند
دم سرد دی باد پنداشتند
هوش مصنوعی: در میهمانی، خوشی و شادی را فدای سرما و باد نکنید و از لحظات خوب بهره ببرید.
کسی را که در ماه دی آتشی
ز می نیست، یا از رخ مهوشی،
هوش مصنوعی: کسی که در ماه دی شعله‌ای از شراب ندارد یا از چهره‌ای دلربا بی‌بهره است، تعجب‌برانگیز است.
حقیقت بدانش که افسرده‌ای است
چه افسرده؟ یکبارگی مرده‌ای است
هوش مصنوعی: حقیقت را بشناس که حالش ناخوش است. چرا ناخوش؟ چون ناگهان از دنیا رفته است.