گنجور

قطعه شمارهٔ ۳۶

ای جهانبشخ جوانبختی که اهل فضا را
جز جنابت در جهان امروز استظهار نیست
نو عروس تازه روی فتح را در روز عرض
جز به خون دشمنت گلگونه رخسار نیست
با عیار جوهر رای جهان آرای تو
آفتاب زر فشان را گرمی بازار نیست
کیست آنکو با تو پا بیرون نهاد از دایره
کو به کار خویشتن سرگردان تر از پرگار نیست
خود کدامین ذره است از خاک درگاهت که آن
توتیای دیده بخت او لوالابصار نیست
در چنین ملکی که هر کس را که بینی غله‌اش
گو ز صد گر نیست افزون، کم ز صد خروار نیست
در عراق امروز دشتی نیست کان از بهر کشت
چون سرای خصم ناهموار تو هموار نیست
کار، کار کارهای گندم است امروز و جو
لاجرم یک جو ندارد هر که گندم کار نیست
من ز بی کشتی چو کشتی‌ام که بر خشک اوفتد
کم جوی در دست و یک من گندم اندر بار نیست
از پی زرعم فلانی چند در کارست و کیست
در عراق اکنون کسی را کش فلان در کار نیست
کدخدایی‌ام کنون پا بست اطفال و عیال
صورت امسال من چون پار و چون پیرار نیست
در چنین شهری و وقتی و چنین بی برگییی
سی چهل نان خواره دارد بنده را غمخوار نیست
ده فلان باید مقسم کردنم یا هفت و هشت
گر نباشد هفت و هشت از پنج و ز شش چار نیست
این چه بی شرمی و ابرامست سلمان تن بزن
شد غرض معلوم شه را حاجت تکرار نیست
غله بی گاو و زر خواجه زراعت می‌کنی
کز زراعت هر که را زر نیست برخوردار نیست
آسمان کز سور دارد گاو تخم از سنبله
زان ندارد حاصلی کش در هم و دینار نیست
دولت مخدوم باقی باد و باقی بنده را
جز دعای دولتش مقصود ازین اشعار نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای جهانبشخ جوانبختی که اهل فضا را
جز جنابت در جهان امروز استظهار نیست
هوش مصنوعی: ای فرمانروای خوشبخت که در دنیای امروز، تنها چیزی که برای اهل علم و فضیلت به چشم می‌آید، جنابت و آلودگی است.
نو عروس تازه روی فتح را در روز عرض
جز به خون دشمنت گلگونه رخسار نیست
هوش مصنوعی: عروس تازه‌ای که چهره‌اش به زیبایی می‌درخشد، در روز پیروزی تنها با خون دشمن می‌تواند سرخ و گلگون باشد.
با عیار جوهر رای جهان آرای تو
آفتاب زر فشان را گرمی بازار نیست
هوش مصنوعی: با وجود ارزش و زیبایی خاصی که افکار تو برای دنیا دارد، حتی تابش درخشان خورشید هم نمی‌تواند بر حرارت و رونق بازار زندگی بیفزاید.
کیست آنکو با تو پا بیرون نهاد از دایره
کو به کار خویشتن سرگردان تر از پرگار نیست
هوش مصنوعی: کیست که با تو از دایره‌ی خود خارج شده و به کار خودش مشغول است، در حالی که سرگردانی او بیشتر از پرگار است؟
خود کدامین ذره است از خاک درگاهت که آن
توتیای دیده بخت او لوالابصار نیست
هوش مصنوعی: کدام ذره از خاک درگاه تو وجود دارد که چشم‌هایش نتوانند زیبایی تو را ببینند؟
در چنین ملکی که هر کس را که بینی غله‌اش
گو ز صد گر نیست افزون، کم ز صد خروار نیست
هوش مصنوعی: در این سرزمین، هر کس را که ببینی، محصولاتش نه تنها به اندازه صد گرم نیست، بلکه کمتر از صد خروار هم نمی‌شود.
در عراق امروز دشتی نیست کان از بهر کشت
چون سرای خصم ناهموار تو هموار نیست
هوش مصنوعی: در عراق امروزی، دشت و زمینی برای کشت و زرع وجود ندارد، زیرا وضعیت آن مانند خانه‌ای است که در برابر دشمن ناهموار و خراب شده است.
کار، کار کارهای گندم است امروز و جو
لاجرم یک جو ندارد هر که گندم کار نیست
هوش مصنوعی: امروز، فقط کارهای مربوط به گندم انجام می‌شود و کسی که در این زمینه فعالیت نکند، حتی یک دانه جو هم نخواهد داشت.
من ز بی کشتی چو کشتی‌ام که بر خشک اوفتد
کم جوی در دست و یک من گندم اندر بار نیست
هوش مصنوعی: من مانند یک کشتی بی‌خود و سرگردان هستم که اگر بر سر خشکی بیفتد، دیگر نمی‌توانم چیزی از دریا بگیرم و حتی یک من گندم هم در بار ندارم.
از پی زرعم فلانی چند در کارست و کیست
در عراق اکنون کسی را کش فلان در کار نیست
هوش مصنوعی: فلانی به دنبال زری است و در کارهایش به دنبال کسی می‌گردد، اما در عراق کسی نیست که به کارهای او رسیدگی کند.
کدخدایی‌ام کنون پا بست اطفال و عیال
صورت امسال من چون پار و چون پیرار نیست
هوش مصنوعی: من اکنون مسئولیت خانواده و بچه‌ها را بر دوش دارم و به همین خاطر نمی‌توانم مثل گذشته آزادانه زندگی کنم؛ چهره‌ام امسال نه مانند یک جوان است و نه مانند یک پیرمرد.
در چنین شهری و وقتی و چنین بی برگییی
سی چهل نان خواره دارد بنده را غمخوار نیست
هوش مصنوعی: در چنین زمانی و در این شهر که من دچار کمبود محبت و یاری هستم، حتی با وجود سی یا چهل نفر که نان می‌خورند، هیچ‌یک از آن‌ها به فکر کمک به من نیستند.
ده فلان باید مقسم کردنم یا هفت و هشت
گر نباشد هفت و هشت از پنج و ز شش چار نیست
هوش مصنوعی: من باید اموری را تقسیم‌بندی کنم، یا به عدد هفت و هشت. اگر هفت و هشت وجود نداشته باشد، از پنج و شش چیزی نخواهیم داشت.
این چه بی شرمی و ابرامست سلمان تن بزن
شد غرض معلوم شه را حاجت تکرار نیست
هوش مصنوعی: این چه رفتاری است که تو داری، سلمان؟ به این کارها ادامه نده. هدف و منظور مسأله روشن است و نیازی به تکرار آن نیست.
غله بی گاو و زر خواجه زراعت می‌کنی
کز زراعت هر که را زر نیست برخوردار نیست
هوش مصنوعی: برای کشت محصول، نیازی به گاو و پول نیست. در حقیقت، کسی که از زراعت بهره‌مند نیست، ممکن است به خاطر نداشتن منابع مالی یا امکانات لازم، از ثمرات آن بی‌بهره بماند.
آسمان کز سور دارد گاو تخم از سنبله
زان ندارد حاصلی کش در هم و دینار نیست
هوش مصنوعی: اگر آسمان از گاو تخم بگیرد، به خاطر سنبله‌ای که دارد، دیگر ثمری نخواهد داشت؛ چون نه در هم وجود دارد و نه دیناری. این نشان می‌دهد که حتی اگر شرایط مناسبی فراهم باشد، اگر نتیجه‌ی مناسب حاصل نشود، آن‌چه به دست می‌آید ارزش چندانی نخواهد داشت.
دولت مخدوم باقی باد و باقی بنده را
جز دعای دولتش مقصود ازین اشعار نیست
هوش مصنوعی: امیدوارم خوشبختی و سعادت حاکم همیشگی باقی بماند و هدف من از این کلمات تنها دعا کردن برای خوشبختی او باشد.

حاشیه ها

1389/07/06 10:10
منصور محمدزاده

خواهشمند است بیت نخست را به صورت زیر اصلاح فرمایید:
نادرست:
ای جهانبشخی جوانبختی که اهل فضا را
جز جنابت در جهان امروز استظهار نیست
درست:
ای جهانبخش جوانبختی که اهل فضا را
جز جنابت در جهان امروز استظهار نیست
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1398/07/22 21:10
فتوحی رودمعجنی

ممدوح سلطان ملک عراق است در اوایل قرن هشتم، پس ایلخانی است.