قطعه شمارهٔ ۲۵
دادند اشتری دو سه نواب شه مرا
شادان شدم از آنکه مرا چارپا بسی است
عقلم به طنز میگفت انظر الی الابل
کاندر ابل عجایب صنع خدا بسی است
دیدم ضعیف جانوری مثل عنکبوت
گفتم کزین متاع مرا در سرا بسی است
پرسیدمش چه جانوری گفت من شتر
گفتم بلای جانی و ما را بلا بسی است
گفتم تو گربهای نه شتر گفت چاره نیست
در حیز زمانه شتر گربهها بسی است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دادند اشتری دو سه نواب شه مرا
شادان شدم از آنکه مرا چارپا بسی است
هوش مصنوعی: به من چندین نعل اسب دادند که خوشحال شدم، زیرا من چهارپایان زیادی دارم.
عقلم به طنز میگفت انظر الی الابل
کاندر ابل عجایب صنع خدا بسی است
هوش مصنوعی: عقلم میگفت به شگفتی به شتران نگاه کن، چرا که در شتران بسیاری از عجایب آفرینش خداوند وجود دارد.
دیدم ضعیف جانوری مثل عنکبوت
گفتم کزین متاع مرا در سرا بسی است
هوش مصنوعی: دیدم موجودی ضعیف و ناتوان مانند عنکبوت، پس گفتم که از این نوع کالاها در خانه من زیاد است.
پرسیدمش چه جانوری گفت من شتر
گفتم بلای جانی و ما را بلا بسی است
هوش مصنوعی: از او پرسیدم که چه موجودی هستی، او پاسخ داد که من شتر هستم. من نیز گفتم که تو برای جان ما خطر بزرگی هستی و مشکلات زیادی برای ما به همراه داری.
گفتم تو گربهای نه شتر گفت چاره نیست
در حیز زمانه شتر گربهها بسی است
هوش مصنوعی: من گفتم تو مانند گربهای هستی نه شتر، او پاسخ داد که چارهای نیست، زیرا در این زمانه شترها بسیارند که گربهها را تحتالشعاع قرار میدهند.