غزل شمارهٔ ۹۸
چند گویم، در فراقت کابم از سر گذشت؟
شد بپایان عمر و پایانی ندارد سرگذشت
چون نویسم کز فراقت، بر سر کلکم چه رفت
باز سودایت چو بر طومار و بر دفتر گذشت
جانم آمد بر لب و کشتیش بر خشک اوفتاد
آه من تا بحر نیلی رفت و زان بر تر گذشت
هر خدنگی کامد، از مشکین کمان ابروت
در دل مسکین من، پیمان بماند و سرگذشت
ناوکی کز دست شستت جست، آمد بر دلم
از نسیم نوبهاری، بر دلم خوشتر گذشت
در دو عالم، مقصد و مقصود جان عاشقان
نیست جز خاک درت، چون میتوان زان در گذشت
خاک بر سر میکنم، چون باد و میگریم چو ابر
گرچه ابرت از فراز بام و باد از در گذشت
شمع را در گیر، امشب تا بگوید روشنت
کز خیالت، دوش سلمان را چها بر سر گذشت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند گویم، در فراقت کابم از سر گذشت؟
شد بپایان عمر و پایانی ندارد سرگذشت
هوش مصنوعی: چند بار بگویم که در دوری تو چقدر رنج کشیدم؟ عمرم به سر رسید، اما داستان و غم دوریام همچنان ادامه دارد و پایانی ندارد.
چون نویسم کز فراقت، بر سر کلکم چه رفت
باز سودایت چو بر طومار و بر دفتر گذشت
هوش مصنوعی: وقتی میخواهم بنویسم که در غیبت تو چه بر سرم آمده، یاد تو مانند طرحی که بر کاغذ نقش بسته، دوباره در ذهنم زنده میشود.
جانم آمد بر لب و کشتیش بر خشک اوفتاد
آه من تا بحر نیلی رفت و زان بر تر گذشت
هوش مصنوعی: جانم به لب رسید و با این حال، او را کشتند و بر زمین افتاد. آه من تا عمق دریا رفت و از آن هم فراتر رفت.
هر خدنگی کامد، از مشکین کمان ابروت
در دل مسکین من، پیمان بماند و سرگذشت
هوش مصنوعی: هر تیر که از کمان ابروی تو رها میشود، در دل من که پریشان و بیخبر است، اثری به یادگار میگذارد و داستانی را رقم میزند.
ناوکی کز دست شستت جست، آمد بر دلم
از نسیم نوبهاری، بر دلم خوشتر گذشت
هوش مصنوعی: یک خاطره یا یادآوری خوش از کسی که بر دلم تاثیر گذاشته است، به مانند نسیم دلانگیز بهاری که به روح و جانم تازگی میبخشد، برایم لذتبخشتر و شیرینتر از هر چیز دیگری است.
در دو عالم، مقصد و مقصود جان عاشقان
نیست جز خاک درت، چون میتوان زان در گذشت
هوش مصنوعی: در دو جهان، هدف و آرزوی دلهای عاشق تنها خاک درگاه توست، چرا که چگونه میتوان از آن در عبور کرد؟
خاک بر سر میکنم، چون باد و میگریم چو ابر
گرچه ابرت از فراز بام و باد از در گذشت
هوش مصنوعی: غصهام را به خود میریزم و مانند باد ناپدید میشوم، و میبارم مثل ابر. با این حال، ابرها از بالای بام میگذرد و باد از در بیرون میرود.
شمع را در گیر، امشب تا بگوید روشنت
کز خیالت، دوش سلمان را چها بر سر گذشت
هوش مصنوعی: امشب شمع را به خود مشغول کن تا بگوید چه بر سر سلمان گذشته، چون او از خیالت بود و دیشب ماجراهایی برایش رخ داد.
حاشیه ها
1388/08/13 19:11
mareshtani
m1 b4 (khadange)1
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1388/08/13 19:11
mareshtani
m2 b7 (bamo bad as dar)1
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1393/12/01 16:03
آراد
قافیه مصراع اول تصحیح شود.
از سر در گذشت
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات