غزل شمارهٔ ۹۷
تیر خدنگ غمزهات، از جان ما گذشت
بر ما ز غمزه تو چه گویم، چهها گذشت
وقت صباح، بر سر شمع، از ممر باد
نگذشت، آن چه بر سر ما از صبا گذشت
در حیرتم، که باد به زلف تو، چون رسید
فی الجمله چون رسید از آنجا چرا گذشت
بر ما ز آب دیده شب، دوش تا به روز
باران محتن آمد و سیل بلا گذشت
یارب چه رفت، بر سر ما دوش، کان صنم
بیگانه وش، درآمد و بر آشنا گذشت
چندان گریستیم، که من بعد اگر کسی
آید به سوی ما نتواند ز ما گذشت
سلمان دوای درد دل، از کس طلب مکن
با درد خود بساز، که کار از دوا گذشت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تیر خدنگ غمزهات، از جان ما گذشت
بر ما ز غمزه تو چه گویم، چهها گذشت
هوش مصنوعی: نگاه فریبندهات، جان مرا به شدت تحت تأثیر قرار داد. نمیدانم از شدت تأثیر نگاه تو چه بگویم، چه چیزهایی بر من گذشته است.
وقت صباح، بر سر شمع، از ممر باد
نگذشت، آن چه بر سر ما از صبا گذشت
هوش مصنوعی: در صبح زود، در کنار شمع، نسیمی نگذشت، اما آنچه بر ما گذشت، به مراتب بیشتر از آن است که بر شمع گذشت.
در حیرتم، که باد به زلف تو، چون رسید
فی الجمله چون رسید از آنجا چرا گذشت
هوش مصنوعی: در تعجبم که چطور باد به موهای تو رسید و بعد از آن، چرا از آنجا عبور کرد.
بر ما ز آب دیده شب، دوش تا به روز
باران محتن آمد و سیل بلا گذشت
هوش مصنوعی: دیروز شب تا صبح، چشمان ما پر از اشک بود و بارانی از غم بر ما بارید، اما در نهایت طوفان مشکلات به پایان رسید و گذشت.
یارب چه رفت، بر سر ما دوش، کان صنم
بیگانه وش، درآمد و بر آشنا گذشت
هوش مصنوعی: ای خدای من، چه بر سر ما گذشته است که آن معشوق زیبا و بیخبر از ما، از کنار ما عبور کرد و به سوی آشناهایش رفت.
چندان گریستیم، که من بعد اگر کسی
آید به سوی ما نتواند ز ما گذشت
هوش مصنوعی: ما آنقدر اشک ریختیم که اگر کسی بخواهد به ما نزدیک شود، نمیتواند از ما بگذرد.
سلمان دوای درد دل، از کس طلب مکن
با درد خود بساز، که کار از دوا گذشت
هوش مصنوعی: مشکل و درد دل خود را از دیگران نخواهی پرسید؛ بهتر است با مشکلاتت کنار بیایی، چون دیگر امیدی به درمان آن نیست.
حاشیه ها
1388/08/13 19:11
mareshtani
m2 b6 (natawanad)1
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1393/02/23 10:04
امیر اصغری
این همه ویرگول بی مورد...
در بیت اول هر دو ویرگول بی مورد است، در مصرع اول وزن را هم خراب می کند.
در مصرع اول بیت دوم هم، ویرگول دوم بی موردتر از اولی است و سکته می آورد. بیت سوم مصرع اولش که ویرگول نمی خواهد، دو تا دارد!
بیت چهارم، باران محتن! نوشته شده، که بی شک محنت است!
بیت پنجم باز این علامت سجاوندی ِ .... بی دلیل سه بار آمده. در بیت شش و هفت هم همین آش است و همین کاسه. خلاصه که شعر، بیخودی ویرگول مال شده است. خواننده مبتدی پدرش در می آید وقت خواندن.
1398/09/19 18:12
باران محنت ....درست است