غزل شمارهٔ ۸۷
میکشم دردی که درمانیش، نیست
میروم راهی که پایانیش نیست
هر که در خم خانه عشق تو بار
یافت برگ هیچ بستانیش نیست
بندگان دارد بسی سلطان غم
لیک چون من بند فرمانیش نیست
هر که جان در راه جانانی نباخت
یا ز دل دورست یا جانیش نیست
خود دل مجموع، در عالم که دید
کز عقب آه پریشانیش نیست
چشم ترکت کو سیه دل کافری است
هیچ رحمی، بر مسلمانیش نیست
چشم آن انسان که عاشق نیست هست
راست چون عینی که انسانیش نیست
هر که چون سلمان به زلف کافرت
نیستش اقرار، ایمانیش نیست
غزل شمارهٔ ۸۶: عاشق سرمست را، با دین و دنیا کار نیستغزل شمارهٔ ۸۸: بهار باغ و گل امروز، گوییا خوش نیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
میکشم دردی که درمانیش، نیست
میروم راهی که پایانیش نیست
هوش مصنوعی: من دردی را تحمل میکنم که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد و به مسیری میروم که هیچ مقصدی ندارد.
هر که در خم خانه عشق تو بار
یافت برگ هیچ بستانیش نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق تو چشید و تجربه کرد، هیچ چیزی از آنچه در دنیا دارد برایش اهمیت ندارد.
بندگان دارد بسی سلطان غم
لیک چون من بند فرمانیش نیست
هوش مصنوعی: بسیاری از بندگان وجود دارند که تحت سلطه غم هستند، اما هیچکس مانند من فرمانبردار این غم نیست.
هر که جان در راه جانانی نباخت
یا ز دل دورست یا جانیش نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که جانش را در راه محبوبی فدا نکند، یا از دل او دور است یا اصلاً روحی ندارد که به عشق بپردازد.
خود دل مجموع، در عالم که دید
کز عقب آه پریشانیش نیست
هوش مصنوعی: دل خود را در عالم مشاهده کرد و متوجه شد که هیچ چیز پس از آن، یعنی غم و نگرانیهایش، نمیتواند بر آن تأثیر بگذارد.
چشم ترکت کو سیه دل کافری است
هیچ رحمی، بر مسلمانیش نیست
هوش مصنوعی: چشمی که به عشق تو گریان است، مثل دل سیاه کافر بیرحم میماند. بر مسلمانیش هیچ رحمتی وجود ندارد.
چشم آن انسان که عاشق نیست هست
راست چون عینی که انسانیش نیست
هوش مصنوعی: چشم کسی که عاشق نیست، درست مثل چشمی است که انسانی ندارد؛ یعنی بیاحساس و بیروح است.
هر که چون سلمان به زلف کافرت
نیستش اقرار، ایمانیش نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند سلمان به زیباییهای موهایت اعتراف نمیکند، ایمانش واقعی نیست.
حاشیه ها
1388/08/13 18:11
mareshtani
mesraje awale beide sowome(bandagan)mesraje dowome hamin beid(bandefarman)bajadbashad
---
پاسخ: در مصرع اول در مورد «بندگان» من اشکال نفهمیدم که چیست. در مصرع دوم «بنده فرمانیش» با «بند فرمانیش» به پیشنهاد شما جایگزین شد.
1388/08/13 18:11
mareshtani
maurede awal ba fathe dal talaffos shawad eshkal nadarad