گنجور

غزل شمارهٔ ۸۱

سرو خواند، با تو خود را راست، اما راست نیست
سرو را این حسن و زیبایی که قدت راست نیست
راستی را سرو بس رعناست اما این که باد
در سر افکندست، یعنی با تو هم بالاست نیست
قصد جانم می‌کنی، من خود، فدایت می‌کنم
گر تو پنداری، که تقصیری که هست، از ماست نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرو خواند، با تو خود را راست، اما راست نیست
سرو را این حسن و زیبایی که قدت راست نیست
هوش مصنوعی: سرو به خاطر تو خود را صاف و راست نشان می‌دهد، اما حقیقت این است که زیبایی و خوشکامی تو به قدری که به نظر می‌رسد نیست.
راستی را سرو بس رعناست اما این که باد
در سر افکندست، یعنی با تو هم بالاست نیست
هوش مصنوعی: سرو زیبایی است، اما آنچه باعث می‌شود در باد تکان بخورد، به این معنا نیست که او برتر از تو باشد.
قصد جانم می‌کنی، من خود، فدایت می‌کنم
گر تو پنداری، که تقصیری که هست، از ماست نیست
هوش مصنوعی: می‌خواهی به من آسیب بزنی، اما من خودم را فدای تو می‌کنم. اگر فکر می‌کنی که خطا و تقصیری از ماست، باید بگویم که این‌طور نیست.

حاشیه ها

1393/05/28 14:07
مهرنوش

مصرع آخر لطفا: از ما--> از ماست