غزل شمارهٔ ۷۸
هست آرام دل، آن را که دلارامی هست
خرم آن دل، که در او، صبری و آرامی هست
بر بنا گوشش اگر دانه در بینی باز
مشو آشفته، که از غالیه هم دامی هست
تو یقین دان، که به جز در دهن تنگ تو نیست
هیچ اگر یک سر مو در دو جهان کامی هست
ساقی امشب، سر آن جام لبالب دارم
کاخر اندوه مرا، نیز سرانجامی هست
عود اگر دود کند، بر سر آن، دامن پوش
تا ندانند، که در مجلس ما خامی هست
حالم، از باد سحر پرس، که در صحبت او
جان تیمار مرا، پیش تو پیغامی هست
شام هجران تو را، خود سحری نیست پدید
صبح امید مرا، همنفس شامی هست
به فدای تن و اندام چو گلبرگ تو باد
هر کجا، در همه آفاق گل اندامی هست
صبر و آرام ز سلمان چه طمع میداری
تو برآنی که مرا صبری و آرامی هست
غزل شمارهٔ ۷۷: من لاف چون زنم، که سرم را هوای توست غزل شمارهٔ ۷۹: بیوفا میخواندم، آن بیوفا، پیداست کیست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هست آرام دل، آن را که دلارامی هست
خرم آن دل، که در او، صبری و آرامی هست
هوش مصنوعی: دل کسی آرام و خوشحال است که دارای محبت و شادی باشد. دلی که در آن صبر و آرامش وجود دارد، خوشبخت و سرزنده است.
بر بنا گوشش اگر دانه در بینی باز
مشو آشفته، که از غالیه هم دامی هست
هوش مصنوعی: اگر دانهای در گوش او میبینی، نگران نشو، چرا که از غالیه هم تلهای وجود دارد.
تو یقین دان، که به جز در دهن تنگ تو نیست
هیچ اگر یک سر مو در دو جهان کامی هست
هوش مصنوعی: بدان که به جز در دهن تنگ تو، در هیچ کجای دو جهان هیچ کامی وجود ندارد، حتی اگر به اندازه یک سر مو باشد.
ساقی امشب، سر آن جام لبالب دارم
کاخر اندوه مرا، نیز سرانجامی هست
هوش مصنوعی: امشب، ای ساقی، آمادهام که جام پر از شراب را بنوشم؛ زیرا بالاخره برای غم و اندوه من هم راه حلی وجود دارد.
عود اگر دود کند، بر سر آن، دامن پوش
تا ندانند، که در مجلس ما خامی هست
هوش مصنوعی: اگر بویی از عود به مشام رسید، برای اینکه کسی متوجه نشود هنوز تازهکار هستی، خود را بپوشان و وانمود کن که همه چیز تحت کنترل است.
حالم، از باد سحر پرس، که در صحبت او
جان تیمار مرا، پیش تو پیغامی هست
هوش مصنوعی: حالم را از وزش نسیم صبح بپرس، که او در حال صحبت با من، پیامی از جان و حالتی که در محبت تو دارم، میخواهد برساند.
شام هجران تو را، خود سحری نیست پدید
صبح امید مرا، همنفس شامی هست
هوش مصنوعی: شب جدایی تو، هیچ سحری نمیآفریند و صبح امید من، همدمی دارد که مانند شام است.
به فدای تن و اندام چو گلبرگ تو باد
هر کجا، در همه آفاق گل اندامی هست
هوش مصنوعی: فدای زیبایی و لطافت تو میشوم، زیرا در هر جا و در تمام دنیا، زیبایی و خوشاندامی وجود دارد.
صبر و آرام ز سلمان چه طمع میداری
تو برآنی که مرا صبری و آرامی هست
هوش مصنوعی: صبر و آرامش سلمان را به یاد داشته باش و انتظار نداشته باش که من هم بتوانم به راحتی این احساسات را کنار بگذارم، چرا که من نیز صبر و آرامش خاص خودم را دارم.
حاشیه ها
1398/09/19 17:12
در بیت دوم معنای مصرع اول با مصرع دوم همخوانی ندارد