غزل شمارهٔ ۷۷
من لاف چون زنم، که سرم را هوای توست
بس نیست؟ این قدر که سرم خاک پای توست
با آنکه رفته در سر مهر تو، جان من
جانم هنوز، بر سر مهر و وفای توست
پرداختیم، گوشه خاطر، ز غیر دوست
کین گوشه، خلوتی است که خاص، از برای توست
ای غم وثاق اوست دلم، گرد او مگرد
جایی که جای فکر نباشد، چه جای توست
آیینه صفات خدایی و خلق را
جمعیتی که روی نمود، از صفات توست
چشم بدان، ز حسن لقای تو دور باد
کاکنون بقای عالمیان، در لقای توست
آنچ از تو میرسد به من احسان و مردمی است
و آنها که میرسد، به تو از من دعای توست
موی تو بر قفای تو دیدم، بتافتم
گفتم، مگر که دود دلی، در قفای توست
مویت به هم برآمد و در تاب رفت و گفت
سودای کج مپز، که کمند بلای توست
گر بنده مینوازی، ور بند میکنی
ما بندهایم، مصلحت ما، رضای توست
ور قطع میکنی سرم، از تن بکن، که نیست
قطعا برین سرم سخنی، رای، رای توست
خاک درت، به خون جگر گشت حاصلم
سلمان برو، که خاک درش خونبهای توست
غزل شمارهٔ ۷۶: مشک ریزان میجهد، باد صبا از کوی دوست غزل شمارهٔ ۷۸: هست آرام دل، آن را که دلارامی هست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من لاف چون زنم، که سرم را هوای توست
بس نیست؟ این قدر که سرم خاک پای توست
هوش مصنوعی: من وقتی که سخن میزنم، به خاطر عشق و علاقهام به توست. کافی نیست که سرم فقط در خاک پای تو قرار دارد؟
با آنکه رفته در سر مهر تو، جان من
جانم هنوز، بر سر مهر و وفای توست
هوش مصنوعی: با اینکه عشق و علاقهام به تو رفته و در دل است، هنوز جان من به عشق و وفاداری تو وابسته است.
پرداختیم، گوشه خاطر، ز غیر دوست
کین گوشه، خلوتی است که خاص، از برای توست
هوش مصنوعی: ما بخشی از دل خود را برای غیر از تو کنار گذاشتیم؛ زیرا این گوشه، مکانی خصوصی است که فقط برای تو اختصاص داده شده است.
ای غم وثاق اوست دلم، گرد او مگرد
جایی که جای فکر نباشد، چه جای توست
هوش مصنوعی: دل من به غم او بسته شده است، پس چرا در جایی دور از او به فکر کردن بپردازم؟ در مکانی که جای تفکر نیست، جایی برای تو وجود ندارد.
آیینه صفات خدایی و خلق را
جمعیتی که روی نمود، از صفات توست
هوش مصنوعی: اینجا اشاره به این است که هر ویژگی و صفتی که در انسانها یا مخلوقات دیده میشود، در واقع بازتابی از صفات الهی است. انسانها مانند آیینهای هستند که صفات خداوند را نشان میدهند و این تجلیات میتواند نشاندهنده مناسبات و ارتباطات خدا با خلق باشد.
چشم بدان، ز حسن لقای تو دور باد
کاکنون بقای عالمیان، در لقای توست
هوش مصنوعی: نگاه من به توست، که زیبایی و وجودت باعث زندگی همه موجودات است و دوری از تو را نمیخواهم. الآن بقا و ادامه حیات به دیدار تو وابسته است.
آنچ از تو میرسد به من احسان و مردمی است
و آنها که میرسد، به تو از من دعای توست
هوش مصنوعی: هر خوبی و محبتی که از طرف تو به من میرسد، از دل善 و انسانیته، و آنچه من برای تو میفرستم، دعای خیر من برای توست.
موی تو بر قفای تو دیدم، بتافتم
گفتم، مگر که دود دلی، در قفای توست
هوش مصنوعی: وقتی موی تو را بر گردنت دیدم، ناخواسته به سمت تو رفتم و گفتم: آیا ممکن است درد یا غمی در پس این زیبایی نهفته باشد؟
مویت به هم برآمد و در تاب رفت و گفت
سودای کج مپز، که کمند بلای توست
هوش مصنوعی: موهایت به هم درهم شده و در حالت تاب خوردهای قرار گرفته، و به من گفتی که به دورانی که در فکر تو هستم نپردازم، زیرا که این عشق و احساس، برای من مانند تلهای است که به دام میافکند.
گر بنده مینوازی، ور بند میکنی
ما بندهایم، مصلحت ما، رضای توست
هوش مصنوعی: اگر با ما مهربان باشی یا ما را تحت فشار قرار دهی، ما هم فقط بندهایم و خیر ما در رضایت توست.
ور قطع میکنی سرم، از تن بکن، که نیست
قطعا برین سرم سخنی، رای، رای توست
هوش مصنوعی: اگر حتی سرم را از تنم جدا کنی، هیچ کلامی از من نمیشنوی، زیرا هر چه هست، به خودت مربوط میشود.
خاک درت، به خون جگر گشت حاصلم
سلمان برو، که خاک درش خونبهای توست
هوش مصنوعی: محبت و ارادت به تو به حدی عمیق است که درد و رنج های زیادی را متحمل شدهام. اکنون زمان آن رسیده که از میانه این سختیها، به تو بگویم که ارزش این احساسات، به اندازهای فراتر از هر چیز دیگری است.
حاشیه ها
1388/08/13 17:11
mareshtani
darmesraje awale beide haftom(an tsche)bajad basurate(antsch)tas heh shawad
---
پاسخ: با تشکر، چنان شد.
1388/08/13 17:11
mareshtani
mesraje awale beide hashtom(barqafai to)1
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1398/09/19 17:12
این غم وثاق اوست......----درست است