غزل شمارهٔ ۷۶
مشک ریزان میجهد، باد صبا از کوی دوست
شاخهای گویی ربودست، از خم گیسوی دوست
دوست میدارم نسیم صبح، راکو، در هوا
تا نفس میآیدش، جان میدهد بر بوی دوست
دوست را هر دو جهان، گرچه هوا دارند و من
دوستر میدارم، از هر دو جهان یک موی دوست
جان به رشوت میدهم، باشد که بگشاید، نقاب
چون کنم نتوان به جانی باز کردن روی دوست
منصب سکان دولت گوی خوبی میزند
آن سر صاحب سعادت کوکه گردد کوی دوست
یار، در میدان دولت خانه وصلم، چو نیست
میکنم آمد شدی، پیش سگان کوی دوست
دوست دشمن پرور است ای دوستان تدبیر چیست
خوی او این است و من خو کردهام با خوی دوست
ور به زورم میکشد یا میکشد، او حاکم است
من ندارم، زور دست و پنجه و بازوی دوست
دوستان گویند: سلمان باز کش خود را ازو
میکشم خود را و بازم میکشد دل سوی اوست
غزل شمارهٔ ۷۵: درون، ز غیر بپرداز و ساز، خلوت دوست غزل شمارهٔ ۷۷: من لاف چون زنم، که سرم را هوای توست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مشک ریزان میجهد، باد صبا از کوی دوست
شاخهای گویی ربودست، از خم گیسوی دوست
هوش مصنوعی: مشک خوشبو در حال ریختن است و بادی ملایم از کوی محبوب میگذرد، گویی شاخهای از گیسوی او را به همراه آورده است.
دوست میدارم نسیم صبح، راکو، در هوا
تا نفس میآیدش، جان میدهد بر بوی دوست
هوش مصنوعی: من نسیم صبح را دوست دارم، زیرا هنگام وزیدن، بوی دوست را به همراه دارد و باعث زنده شدن روح میشود.
دوست را هر دو جهان، گرچه هوا دارند و من
دوستر میدارم، از هر دو جهان یک موی دوست
هوش مصنوعی: دوست من، اگرچه تمام جهان و هر چیز در آن، محبت و میل به او دارند، من او را بیشتر از هر دو جهان دوست دارم و حتی از کل جهان، یک تار موی او را ارزشمندتر میدانم.
جان به رشوت میدهم، باشد که بگشاید، نقاب
چون کنم نتوان به جانی باز کردن روی دوست
هوش مصنوعی: من جانم را به قیمت رشوت میدهم تا شاید بتوانم نقاب را بردارم، زیرا باز کردن دل شخصی که دوستش دارم کار آسانی نیست.
منصب سکان دولت گوی خوبی میزند
آن سر صاحب سعادت کوکه گردد کوی دوست
هوش مصنوعی: کسی که در مقام رهبری دولت قرار دارد، باید موفق عمل کند و خوشبختی حقیقی در نزدیکی دوست و محبوب قرار دارد.
یار، در میدان دولت خانه وصلم، چو نیست
میکنم آمد شدی، پیش سگان کوی دوست
هوش مصنوعی: ای یار، وقتی در میدان خوشبختی منزل گاه وصال من نیستی، با وجود این، وقتی به یاد تو میافتم، به حالت افسردگی، به سگان کوی دوست میپیوندم.
دوست دشمن پرور است ای دوستان تدبیر چیست
خوی او این است و من خو کردهام با خوی دوست
هوش مصنوعی: دوست کسی است که میتواند باعث ایجاد مشکلات و دشمنیها شود. بنابراین ای دوستان، برای این مسئله چطور باید فکر کنیم؟ این ویژگی در او وجود دارد و من به این نوع شخصیت عادت کردهام.
ور به زورم میکشد یا میکشد، او حاکم است
من ندارم، زور دست و پنجه و بازوی دوست
هوش مصنوعی: اگر او با زور من را به جایی میبرد، حاکم اوست و من هیچچیز ندارم؛ تنها قدرت من از دوستیام میآید.
دوستان گویند: سلمان باز کش خود را ازو
میکشم خود را و بازم میکشد دل سوی اوست
هوش مصنوعی: دوستان میگویند: ای سلمان، خودت را از افسردگی و غم رها کن، اما من هر بار که تلاش میکنم خودم را آزاد کنم، دوباره قلبم به سوی او میکشد.
حاشیه ها
1388/08/13 17:11
mareshtani
lotfan as mesraje awale beide hashtom(na)tra hasf koned
---
پاسخ:با تشکر، «ور نه به زورم می...» با «ور به زورم می...» جایگزین شد.
1389/05/14 11:08
ناشناس
لطفا در بیت آخر، مسلمان به سلمان تغییر دهید
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1398/09/19 17:12
آن سر صاحب.........که گردد گوی دوست------درست است