گنجور

غزل شمارهٔ ۷۵

درون، ز غیر بپرداز و ساز، خلوت دوست
که اوست، مغز حقیقت، برون از همه پوست
دویی میان تو و دوست هم ز توست، ار نی
به اتفاق دو عالم یکی است، با آن دوست
تو را نظر همگی بر خود است و آن هیچ است
تو هیچ شو همه، وانگه بدان، که خود همه اوست
برای دیدن رویش مگرد، گرد جهان
که او نشسته، چو آیینه، با تو رو باروست
مشو، به نقش و نگار جمال او، قانع
که حسن طلعت آن گل، چو غنچه تو بر توست
به پیش دوست مبر، جز متاع دل، چیزی
اگر چه سنگ دلست، آن صنم، ولی دلجوست
اگر چه آب حیات لبش روانبخش است
هزار، چون خضرش، تشنه مرده بر لب جوست
اگر به تربت سلمان رسی، ببوی، گلش
که این گل، از اثر صحبت گل خوشبوست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درون، ز غیر بپرداز و ساز، خلوت دوست
که اوست، مغز حقیقت، برون از همه پوست
هوش مصنوعی: در درون خود از چیزهای غیر ضروری فاصله بگیر و به خلوت با دوست بپرداز، چون او اصل حقیقت و جان مطلب است و همه چیزهای بیرونی فقط پوسته هستند.
دویی میان تو و دوست هم ز توست، ار نی
به اتفاق دو عالم یکی است، با آن دوست
هوش مصنوعی: در واقع، وجود فاصله و جدایی بین تو و دوست، ناشی از خود توست. اگر این فاصله وجود نداشت، در حقیقت تو و آن دوست در دو جهان مختلف وجود نداشتید و به یکدیگر پیوسته بودید.
تو را نظر همگی بر خود است و آن هیچ است
تو هیچ شو همه، وانگه بدان، که خود همه اوست
هوش مصنوعی: نگاه همه به توست اما در حقیقت این توجه اهمیت خاصی ندارد. اگر خود را بی‌ارزش بدانید و از خود گذشتگی کنید، در آن صورت می‌توانید متوجه شوید که همه چیز از آن اوست و او در همه چیز تجلی دارد.
برای دیدن رویش مگرد، گرد جهان
که او نشسته، چو آیینه، با تو رو باروست
هوش مصنوعی: برای دیدن چهره‌اش نیازی به سفر به دوردست‌ها نیست، زیرا او همچون آینه‌ای در درون تو حضور دارد.
مشو، به نقش و نگار جمال او، قانع
که حسن طلعت آن گل، چو غنچه تو بر توست
هوش مصنوعی: به زیبایی‌های ظاهری او قانع نشوید، چراکه ارزش واقعی و زیبایی حقیقی، همانند شکوفه‌ای است که در وجود شما نهفته است.
به پیش دوست مبر، جز متاع دل، چیزی
اگر چه سنگ دلست، آن صنم، ولی دلجوست
هوش مصنوعی: به نزد دوست هر چه میبری، فقط محبت و احساسات خودت را ببر؛ هرچند که معشوق سخت دل و بی‌احساس به نظر می‌رسد، ولی در حقیقت او به دنبال دل‌جویی است.
اگر چه آب حیات لبش روانبخش است
هزار، چون خضرش، تشنه مرده بر لب جوست
هوش مصنوعی: هرچند که آب حیات از لبانش زندگی‌بخش است، اما هزاران نفر مانند حضرت خضر، تشنه و بی‌صبر بر کنار آب منتظرند.
اگر به تربت سلمان رسی، ببوی، گلش
که این گل، از اثر صحبت گل خوشبوست
هوش مصنوعی: اگر به قبری که سلمان در آن مدفون است بروی، بوی گلش را استشمام کن؛ زیرا این گل، نتیجه صحبت و هم‌نشینی با گل خوشبوست.

حاشیه ها

1388/08/13 17:11
mareshtani

mesraje awale beide dowom eshkaldarad fekr mekonam tschenin bashad((dojie miane mano towo dost ham se to ast)1arne bajad hasf shawad
---
پاسخ: با تشکر، به جای «ار نی» کلمهٔ «من و» را از «دویی میان من و تو و دوست هم ز توست، ار نی» حذف کردیم. احتمالاً تصحیح بهتری است.

1398/09/19 17:12

که نشسته .......با تو رویاروست-----درست است