گنجور

غزل شمارهٔ ۷

نظری نیست، به حال منت ای ماه، چرا؟
سایه برداشت ز من مهر تو ناگاه چرا؟
روشن است این که مرا، آینه عمر، تویی
در تو آهم نکند، هیچ اثر، آه چرا؟
گر منم دور ز روی تو، دل من با توست
نیستی هیچ، ز حال دلم آگاه چرا؟
برگرفتی ز سر من، همگی سایه مهر
سرو نورسته من، «انبتک الله» چرا؟
دل در آن چاه زنخ مرد و به مویی کارش
بر نمی‌آوری، ای یوسف از آن چاه چرا؟
نیک‌خواه توام و روی تو، دلخواه من است
می‌رود عمر عزیزم، نه به دلخواه چرا؟
پادشاه منی و من، ز گدایان توام
از گدایان، خبری نیستت ای ماه چرا؟
در ازل، خواند به خود حضرت تو سلمان را
«حاش لله» که بود، رانده درگاه چرا؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نظری نیست، به حال منت ای ماه، چرا؟
سایه برداشت ز من مهر تو ناگاه چرا؟
هوش مصنوعی: ای ماه، چرا به من توجهی نداری؟ چرا ناگهان سایه محبتت از من کنار رفت؟
روشن است این که مرا، آینه عمر، تویی
در تو آهم نکند، هیچ اثر، آه چرا؟
هوش مصنوعی: واضح است که تو آینه‌ای از زندگی من هستی، اما چرا آه و ناله‌ام هیچ تأثیری بر تو نمی‌گذارد؟ ای کاش می‌دانستی چرا!
گر منم دور ز روی تو، دل من با توست
نیستی هیچ، ز حال دلم آگاه چرا؟
هوش مصنوعی: اگر من از چهره تو دور باشم، دل من همیشه با توست. تو که نیستی، پس چرا از حال دلم خبر نداری؟
برگرفتی ز سر من، همگی سایه مهر
سرو نورسته من، «انبتک الله» چرا؟
هوش مصنوعی: سایه محبت و حضور تو را از سر من برداشتی، چرا به من نمی‌گویی که خداوند تو را رشد دهد؟
دل در آن چاه زنخ مرد و به مویی کارش
بر نمی‌آوری، ای یوسف از آن چاه چرا؟
هوش مصنوعی: دل در چاه غم و اندوه گرفتار شده و هیچ اقدامی نمی‌توانی برای نجات آن انجام دهی. ای یوسف، چرا از این چاه بیرون نمی‌آیی؟
نیک‌خواه توام و روی تو، دلخواه من است
می‌رود عمر عزیزم، نه به دلخواه چرا؟
هوش مصنوعی: من خیرخواه تو هستم و زیبایی‌ات برای من ارزشمند است، اما عمر گرانبهای من در حال گذر است و این گذر نه به میل من است.
پادشاه منی و من، ز گدایان توام
از گدایان، خبری نیستت ای ماه چرا؟
هوش مصنوعی: تو پادشاه من هستی و من از بندگانت هستم، اما از بندگان تو خبری نیست. ای ماه، چرا اینگونه شده است؟
در ازل، خواند به خود حضرت تو سلمان را
«حاش لله» که بود، رانده درگاه چرا؟
هوش مصنوعی: در آغاز، خداوند حضرت سلمان را به خود خواند و گفت: «منزه از هر عیبی هستم، چرا او را از درگاه خود رانده‌ای؟»

حاشیه ها

1392/08/30 10:10
فرجاد

بیت هفتم مصرع دوم: "ماه" باید "شاه" باشد. اصلاح کنید لطفن.

1392/09/16 06:12
مهرنوش

به فرجاد: به نظر نمی‌یاد "ماه" غلط باشه، چرا که با "مهر" در مصرع دوم ،مراعات نظیر داره.

1392/09/16 06:12
مهرنوش

بیت پنجم، "ز نخ" به "زنخ" تصحیح شود لطفا

1402/08/10 20:11
امیر محمد تاج آبادی فراهانی

خیلی عالی کاش کسی باشه که از روش بخونه برامون کیف کنیم