غزل شمارهٔ ۶۷
مشنو، که مرا از درت، اندیشه دوری است
اندیشه اگر هست، ز هجران، نه ضروری است
دور از تو سرش باد ز تن دور، به شمشیر
آن را که به شمشیر ز کویت، سر دوری است
ما یار نخواهیم گرفتن، به دو عالم
غیر از تو تو آن گیر، که عالم همه حوری است
با آتش عشق تو، کجا جای قرار است
با این دل دیوانه، کرا برگ صبوری است
بلبل ز صبا، عشق بیاموز، که عمری
جان داده و خشنود، به بوی از گل سوری است
غزل شمارهٔ ۶۶: بویی از خاک رهت، همره باد سحری است غزل شمارهٔ ۶۸: بر سر کوی یقین، کعبه و بتخانه، یکی است
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مشنو، که مرا از درت، اندیشه دوری است
اندیشه اگر هست، ز هجران، نه ضروری است
هوش مصنوعی: به شنیدن سخنان بیمقدمه نپرداز، زیرا فکر کردن به دوری تو برای من مهم نیست. اگر هم فکری وجود دارد، از جدایی تو ناشی شده و ضروری نیست.
دور از تو سرش باد ز تن دور، به شمشیر
آن را که به شمشیر ز کویت، سر دوری است
هوش مصنوعی: اگر دور از تو باشم، سرم بلندیاش را از دست میدهد. آن کسی که از شمشیر تو دور است، در حقیقت، به دوری از تو محکوم است.
ما یار نخواهیم گرفتن، به دو عالم
غیر از تو تو آن گیر، که عالم همه حوری است
هوش مصنوعی: ما به دنبال دوستی و یا یاری از کسی غیر از تو نیستیم. تو تنها کسی هستی که برای ما ارزشمند است، زیرا تمام زیباییها و نعمتها در این دنیا به خاطر تو و به خاطر عشق به تو وجود دارد.
با آتش عشق تو، کجا جای قرار است
با این دل دیوانه، کرا برگ صبوری است
هوش مصنوعی: با وجود عشق تو، دیگر جایی برای آرامش نیست. این دل دیوانهام، جایی برای تحمل و صبر پیدا نمیکند.
بلبل ز صبا، عشق بیاموز، که عمری
جان داده و خشنود، به بوی از گل سوری است
هوش مصنوعی: بلبل به نسیم صبحگاهی یاد میدهد که عشق را بیاموزد، زیرا او مدت زیادی است که جان خود را به خاطر بوی گل سرخ فدای کرده و از این کار خوشنود است.
حاشیه ها
1388/08/11 22:11
mareshtani
aja in 2 ghasal nest??
---
پاسخ: بله، دو غزل بود. غزل دوم با مطلع:
خواب مستی کرده چشمت، در خمار افتاده است
زلف مشکین تو، چون من، بیقرار، افتاده است
جدا شد تا در گام مرتبسازی بعدی سر جای خودش قرار بگیرد.