گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴

خواب مستی کرده چشمت، در خمار افتاده است
زلف مشکین تو، چون من، بی‌قرار، افتاده است
چشم بیمار تو را میرم، که در هر گوشه‌ای
چون من مسکین، بیمارش، هزار افتاده است
کار کار افتادگان را باز می‌بین، گاه گاه
خاصه، کار افتاده‌ای را کو، ز کار افتاده است
پای را در ره به عزت می‌نه، ای جان عزیز
زانکه سرهای عزیزان، بر گذار افتاده است
جمله ذرات وجودم، غرق بحر حیرت، است
زان میان این اشک خونین، بر کنار، افتاده است
عشق و درویشی و بیماری و جور روزگار
صعب کاری است و ما راهر چهار، افتاده است
حال سلمان گر کسی پرسد، بگو، در کوی دوست
بی‌نوایی، بی زری، بی‌زور زار، افتاده است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواب مستی کرده چشمت، در خمار افتاده است
زلف مشکین تو، چون من، بی‌قرار، افتاده است
هوش مصنوعی: چشمان تو خواب عمیقی را تجربه کرده‌اند و در حالت مستی به سر می‌برند. زلف‌های مشکین تو همانند من، در حال بی‌قراری و بی‌تابی افتاده‌اند.
چشم بیمار تو را میرم، که در هر گوشه‌ای
چون من مسکین، بیمارش، هزار افتاده است
هوش مصنوعی: چشم بیمار تو را می‌نگرم، چون در هر گوشه‌ای مانند من بیچاره، افرادی هستند که به عشق تو زمین‌گیر شده‌اند.
کار کار افتادگان را باز می‌بین، گاه گاه
خاصه، کار افتاده‌ای را کو، ز کار افتاده است
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در مواقعی، وضعیت افرادی که به نوعی در زندگی خود دچار مشکلات و چالش‌هایی شده‌اند، دوباره بهبود یابد و پیشرفت‌هایی را تجربه کنند. به خصوص زمانی که فردی که در وضعیتی دشوار قرار دارد، توجه بیشتری جلب می‌کند؛ چرا که این تغییرات و موفقیت‌ها می‌توانند برای دیگران نیز امیدبخش باشد.
پای را در ره به عزت می‌نه، ای جان عزیز
زانکه سرهای عزیزان، بر گذار افتاده است
هوش مصنوعی: قدم‌های خود را در مسیر افتخار محکم بردار، ای عزیز، زیرا سرهای عزیزان به خاطر این راه در خطر افتاده است.
جمله ذرات وجودم، غرق بحر حیرت، است
زان میان این اشک خونین، بر کنار، افتاده است
هوش مصنوعی: تمام جزئیات وجود من در عمق حیرت فرو رفته است و در این میان، این اشک خونین کنار من افتاده است.
عشق و درویشی و بیماری و جور روزگار
صعب کاری است و ما راهر چهار، افتاده است
هوش مصنوعی: عشق، فقر و درویشی، بیماری و مشکلات زندگی کارهای سختی هستند و ما به دلیل این چهار مورد دچار مشکل شده‌ایم.
حال سلمان گر کسی پرسد، بگو، در کوی دوست
بی‌نوایی، بی زری، بی‌زور زار، افتاده است
هوش مصنوعی: اگر کسی حال سلمان را بپرسد، بگو که در کوی محبوب، او در بی‌نوایی و بی‌پولی و بی‌قدرتی، در حال پریشانی و اندوه به سر می‌برد.