غزل شمارهٔ ۴۲
ای دل شوریده جان، نیست شو از هر چه هست
کز پی تاراج دل، عشق برآورد دست
منکر صورت نشد، عارف معنی شناس
راه به معنی نبرد عاشق صورت پرست
از پی محنت شود، مست محبت، مدام
هر که شراب بلی، خورد ز جام الست
بزم وصال تو را، چشم تو خوش ساقی است
کز نظرش میشود، مردم هشیار مست
خادم نقاش فکر، نقش رخت سالها
خواست که بر لوح جان، بندد و صورت نبست
یک سحر از خواب خوش، چشم خوشت بر نخاست
دست ندادش شبی، با تو به خلوت نشست
از سر من گر قدم، باز گرفتی چه شد
لطف تو صد در گشاد، یک در اگر بست بست
کام دل خویش یافت، هر که به درد تو مرد
درد دل خویش جست، هر که ز درد تو جست
غزل شمارهٔ ۴۱: گر بدین شیوه کند، چشم تو مردم را مست غزل شمارهٔ ۴۳: تا بر نخیزی، از سر دنیا و هر چه هست
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دل شوریده جان، نیست شو از هر چه هست
کز پی تاراج دل، عشق برآورد دست
ای دل بی قرار از هرچه که ترا مشغول می سازد پرهیز کن و دور شو که برای تاراج دل تو عشق حقیقی آستین بر زده تا به معشوق ازلی و ابدی ترا برساندت.
منکر صورت نشد، عارف معنی شناس
راه به معنی نبرد عاشق صورت پرست
هوش مصنوعی: هر کس که به زیبایی ظاهری تنها اعتنا کند و از درک عمق معنا باز بماند، به حقیقت عشق واقعی دست نخواهد یافت. عارفان و درککنندگان واقعی، ارزش درونی اشیاء را میشناسند و به دنبال معانی عمیق زندگی هستند. عشق واقعی در صورتی شکل میگیرد که به زیورهای ظاهری بسنده نکنیم و به جستجوی معنا بپردازیم.
از پی محنت شود، مست محبت، مدام
هر که شراب بلی، خورد ز جام الست
هوش مصنوعی: هر کسی که برای درد و رنجهای زندگی، به عشق و محبت پناه ببرد، همیشه مست و سرمست خواهد بود. او مانند کسی است که از جام هستی، شراب مینوشد.
بزم وصال تو را، چشم تو خوش ساقی است
کز نظرش میشود، مردم هشیار مست
هوش مصنوعی: محفل نزدیک شدن به تو، با نگاه تو زیبا و دلنشین است، چرا که از نگاهت، انسانهای آگاه به مستی میافتند.
خادم نقاش فکر، نقش رخت سالها
خواست که بر لوح جان، بندد و صورت نبست
هوش مصنوعی: خدمتگزار هنرمند فکر، سالها تلاش کرد تا تصویر وجود تو را بر دل من حک کند، اما موفق نشد.
یک سحر از خواب خوش، چشم خوشت بر نخاست
دست ندادش شبی، با تو به خلوت نشست
هوش مصنوعی: یک صبح زیبا، چشمانت از خواب دلچسب بیدار نشد و شبی هم به او التماس نکردی که با تو در تنهایی بنشیند.
از سر من گر قدم، باز گرفتی چه شد
لطف تو صد در گشاد، یک در اگر بست بست
هوش مصنوعی: اگر از من گذشتهات را پس بگرفتی، چه اتفاقی میافتد؟ محبت تو که به من بسیار زیاد است، اگر فقط یک در را ببندی، به هزار در دیگر باز میماند.
کام دل خویش یافت، هر که به درد تو مرد
درد دل خویش جست، هر که ز درد تو جست
هوش مصنوعی: کسی که برای تو رنج میبرد، به آرزوی خود دست مییابد. اما کسی که به دنبال درد خود میگردد، از درد تو فرار میکند.