غزل شمارهٔ ۳۴
خوشا! دلی که گرفتار زلف دلبند است
دلی است فارغ و آزاد، کو درین بند است
به تیر غمزه، مرا صید کرد و میدانم
که هیچ صید بدین لاغری، نیفکندست
علاج علت من، می کند به شربت صبر
لبت، که چاشنی صیر کرده، از قند است
فراق بر دل نادان، چو کاه، برگی نیست
ولیک بر همه دان، همچو کو الوند است
طریق بادیه را از شتر سوار، مپرس
بیا ببین، که به پای پیادگان، چند است
حدیث واعظ بلبل کجا سحر شنود؟
کسی که غنچه صفت، گوش دل، در آکند ست
میانه من و تو، صحبت از چه امروز است
دل مرا ز ازل، باز، با تو پیوند است
دل از محبت خاصان، که بر تواند کند؟
مگر کسی که دل از جان خویش برکندست
اگر تو، ملتفت من شوی وگر نشوی
رعایت طرف بنده بر خداوند است
ز خاک کوی حبیبم، مران، که سلمان را
بخاک پای و سر کوی یار، سوگند است
غزل شمارهٔ ۳۳: به آستین ملالم مران، که من به ارادتغزل شمارهٔ ۳۵: مرا ز هر دوجهان، حضرت تو، مقصود است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوشا! دلی که گرفتار زلف دلبند است
دلی است فارغ و آزاد، کو درین بند است
هوش مصنوعی: دل کسی که به زلف محبوبش گرفتار است، دل خوشی است که آزاد و رها بوده و در این قید و بند عشق، احساس راحتی و خوشحالی میکند.
به تیر غمزه، مرا صید کرد و میدانم
که هیچ صید بدین لاغری، نیفکندست
هوش مصنوعی: با نگاهی فریبنده و خاص، مرا به دام انداخت و میدانم که هیچ شکارچیای اینقدر لاغر و ضعیف را نمیگیرد.
علاج علت من، می کند به شربت صبر
لبت، که چاشنی صیر کرده، از قند است
هوش مصنوعی: درمان درد من، با نوشیدنی صبر لبهای تو به دست میآید، که طعم شیرینیاش به خاطر قند است.
فراق بر دل نادان، چو کاه، برگی نیست
ولیک بر همه دان، همچو کو الوند است
هوش مصنوعی: جدایی برای دل بیخبر، همانند کاه بیارزش است، اما برای کسی که آگاه است، مانند کوه الوند سنگین و با اهمیت است.
طریق بادیه را از شتر سوار، مپرس
بیا ببین، که به پای پیادگان، چند است
هوش مصنوعی: برای دانستن راههای دشوار بیابان، از کسانی که سوار شتر هستند نپرس. بهتر است خودت به چشم ببینی که راه برای پیادهها چقدر طولانی و سخت است.
حدیث واعظ بلبل کجا سحر شنود؟
کسی که غنچه صفت، گوش دل، در آکند ست
هوش مصنوعی: داستانی که بلبل برای دیگران میگوید، چگونه میتواند به سحرها برسد؟ کسی که مانند غنچه، قلبش آمادهی دریافت احساسات و معانی عمیق است، میتواند به درک واقعی برسد.
میانه من و تو، صحبت از چه امروز است
دل مرا ز ازل، باز، با تو پیوند است
هوش مصنوعی: امروز بین من و تو درباره چه چیزی صحبت میکنیم؟ دل من از گذشتهها، همیشه با تو ارتباط داشته است.
دل از محبت خاصان، که بر تواند کند؟
مگر کسی که دل از جان خویش برکندست
هوش مصنوعی: دل را نمیتوان از محبت و عشق خاصان جدا کرد، مگر آنکه کسی دلش را به گونهای از جان خودش جدا کند.
اگر تو، ملتفت من شوی وگر نشوی
رعایت طرف بنده بر خداوند است
هوش مصنوعی: اگر تو به من توجه کنی یا نکنی، این وظیفه من است که به خداوند ایمان داشته باشم و از او پیروی کنم.
ز خاک کوی حبیبم، مران، که سلمان را
بخاک پای و سر کوی یار، سوگند است
هوش مصنوعی: مرا از سرزمین محبوبم دور نکن، چرا که سلمان بر پای و سر راه معشوقش قسم خورده است.
حاشیه ها
1388/08/10 22:11
mareshtani
mesraje dowome beide nohom(banda)1
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1390/11/05 19:02
سعید مزروعیان
سعدی غزلی دارد به همین وزن وقافیه به مطلع
"شب فراق که داند که تا سحر چنداست
مگرکسی که به زندان عشق دربنداست"
بیت4نیز با بیتی ازغزل سعدی مشابهت دارد
"غم فراق که برتو به برگ کاهی نیست
بیاوبردل من بین که کوه الونداست"
که بیت سلمان با کلمه"همه دان"تداعی گر شهر همدان
وتلفظ محلی اسم این شهر وکوه الونداست
1394/11/18 12:02
هوتن هویت دوست
بیت چهارم: کوه الوند
بیت هفتم: ”میانه ی من و تو صحبت ار چه امروز است” به نظر صحیح می رسد.
در ضمن، در مصرع نخست، علامت تعجب (!) باید در انتهای مصرع آورده شود.
سپاسگزار
هوتن هویت دوست
1395/09/16 15:12
سراج
لطف کنید و مصرع دوم از بیت چهارم را تصحیح فرمایید،درود و سپاس بی کران
ولیک بر همه دان، همچو کوه الوند است...