غزل شمارهٔ ۳۳
به آستین ملالم مران، که من به ارادت
نهادهام سر طاعت، به آستان عبادت
به کشتگان رهت، برگذر، به رسم زیارت
به خستگان غمت، در نگر، به رسم عیادت
من آن نیم که به تیغ از تو روی برتابم
جفای دوست، کمند محبت است و ارادت
به التفات تو با من، توان مشاهده کردن
که چون کند به عظام رمیم، روح اعادت؟
زما بریدن یاران، بدیع نیست که ما را
به تیغ هجر، بریدند، ناف روز ولادت
دلا ز کوی محبت، متاب روی، به سختی
که رنج و محنت این ره، سلامت است و سعادت
بیان عشق، میسر نمیشود به حکایت
که شرح شوق، ز حد عبارت است، زیادت
حکایت غم عشق، از درون عاشق صادق
بپرس، اگر چه ز مجروح نشوند، شهادت
مراست پیش تو کاری و کارهای چنین را
نسیم صبحدم، از پیش میبرد به جلادت
جفا، طریقه توست و وفا، وظیفه سلمان
تراست، آن شده خوی و مراست این شده عادت
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به آستین ملالم مران، که من به ارادت
نهادهام سر طاعت، به آستان عبادت
هوش مصنوعی: از من دوری نکن، چون من با تمام وجودم به خدمت و پرستش تو پرداختهام.
به کشتگان رهت، برگذر، به رسم زیارت
به خستگان غمت، در نگر، به رسم عیادت
هوش مصنوعی: به یاد کسانی که در مسیر تو جان باختهاند، با احترام بگذر و به خاطر کسانی که از غم تو رنج میبرند، با محبت نگاه کن، مثل اینکه به عیادتشان میروی.
من آن نیم که به تیغ از تو روی برتابم
جفای دوست، کمند محبت است و ارادت
هوش مصنوعی: من آن شخص نیستم که با یک ضربه از تو، از خودم دفاع کنم. محبت و ارادت به دوستیام با تو، مانند کمند و دام است.
به التفات تو با من، توان مشاهده کردن
که چون کند به عظام رمیم، روح اعادت؟
هوش مصنوعی: با توجه به توجه و لطف تو به من، میتوانم ببینم که چگونه روح بازگشت به زندگی، مانند رمیدن در استخوانها عمل میکند.
زما بریدن یاران، بدیع نیست که ما را
به تیغ هجر، بریدند، ناف روز ولادت
هوش مصنوعی: دوستانم از من جدا شدند و این موضوع چیز جدیدی نیست، چون خودم هم با درد جدایی و نداشتنشان به این روز متولد شدم.
دلا ز کوی محبت، متاب روی، به سختی
که رنج و محنت این ره، سلامت است و سعادت
هوش مصنوعی: ای دل، از مسیر محبت دور نشو، زیرا اگرچه در این راه سختیها و رنجها وجود دارد، اما در نهایت سلامتی و سعادت به دست میآید.
بیان عشق، میسر نمیشود به حکایت
که شرح شوق، ز حد عبارت است، زیادت
هوش مصنوعی: عشق را نمیتوان تنها با حکایت و داستان بیان کرد، زیرا توضیح شوق و احساسات عمیق فراتر از کلماتی است که بتوان به راحتی بیان کرد.
حکایت غم عشق، از درون عاشق صادق
بپرس، اگر چه ز مجروح نشوند، شهادت
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از غم عشق آگاه شوی، به درون دل یک عاشق صادق نگاهی بینداز و از او بپرس. حتی اگر آن عاشق، آسیبدیده به نظر نیاید، ولی حقیقتی وجود دارد که او میتواند گواهی بدهد.
مراست پیش تو کاری و کارهای چنین را
نسیم صبحدم، از پیش میبرد به جلادت
هوش مصنوعی: من نزد تو وظیفهای دارم و کارهایی از این دست را نسیم صبحگاهی به سمت شجاعت تو میآورد.
جفا، طریقه توست و وفا، وظیفه سلمان
تراست، آن شده خوی و مراست این شده عادت
هوش مصنوعی: جفا کردن ویژگی توست و وفاداری وظیفه سلمان است. این ویژگی تو شده است و آن ویژگی، خصلت من.
حاشیه ها
1389/08/07 22:11
سلام..خدا قوت..بیت پنجم کلمه "بدیع" ، نباید "بعید" باشه؟!
ممنونم..موفق باشین.
1394/07/01 07:10
علیرضا
سلام جناب سها
همان «بدیع» به معنای نو و تازه درسته و صحیح بودن «بعید» خیلی بعید است. شاعر میخاد بگه: کم مهری دوستان با ما چیز تازه ای نیست.
موفق باشین
1394/07/02 22:10
پیام
اگر سلمان ساوجی میدانست ، همه به خودشان اجازه ی دستکاری در شعرش میدهند
خودش حاشیه ای مینوشت
مزاح بود
ببخشید
1398/09/19 13:12
میگو یند تا نقد شوند وگرنه سخن در سینه نگه میداشتند-----منهم بدیع را بهتر میدانم
1399/05/03 02:08
خدمات نشر هوتات
غلط تایپی: در مصراع بپرس اگرچه ز مجروح نشوند شهادت، نشوند غلط و نشنوند درست است.