گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱

باز آمدی ای بخت همایون به سعادت
چون جان گرامی، به بدن، روز اعادت
از غمزه، سنان داری و در زیر لبان، قند
چون است به قصد آمده‌ای یا به عیادت؟
مهری است کهن، در دل و جان من و آن مهر
همچون مه نوروز به روزست سیادت
در قید چه داری به ستم؟ صید رها کن
او خود، به کمند تو در آید، به ارادت
گو تیر بلا بار، که من سهم ندارم
تیری که زند دوست، بود سهم سعادت
با خون جگر ساز، دلا! ز آنکه بریدند
با خون جگر، ناف تو در روز ولادت
در صومعه، عمری به امید تو نشستم
کاری نگشاد، از ورع و زهد و عبادت
من بعد برآنیم که گرد در خمار
گردیم و نگردیم، ازین مذهب و عادت
بی‌فایده سلمان چه کنی سعی و تکاپوی؟
چون بخت نباشد، ندهد سود جلادت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز آمدی ای بخت همایون به سعادت
چون جان گرامی، به بدن، روز اعادت
هوش مصنوعی: ای بخت نیکو، دوباره آمده‌ای، همچون روزی که جان به بدن زنده می‌شود و فرصتی برای تجدید جشن و شادی فراهم می‌آید.
از غمزه، سنان داری و در زیر لبان، قند
چون است به قصد آمده‌ای یا به عیادت؟
هوش مصنوعی: چشمان تو همچون شمشیری تیز و نافذ است و لب‌های شیرینت بسان قند می‌باشد. آیا با نیت خاصی آمده‌ای یا فقط برای چک کردن احوال من؟
مهری است کهن، در دل و جان من و آن مهر
همچون مه نوروز به روزست سیادت
هوش مصنوعی: عاطفه‌ای قدیمی و عمیق در وجود من وجود دارد که مانند نوروز، روز به روز درخشان‌تر می‌شود و به من احساس عظمت و بزرگی می‌بخشد.
در قید چه داری به ستم؟ صید رها کن
او خود، به کمند تو در آید، به ارادت
هوش مصنوعی: اگر گرفتار چه چیزی هستی و چرا دیگران را تحت فشار قرار می‌دهی؟ بگذار شکار خود آزاد باشد، او خود به سمت تو خواهد آمد اگر با عشق و اراده او را بخواهی.
گو تیر بلا بار، که من سهم ندارم
تیری که زند دوست، بود سهم سعادت
هوش مصنوعی: بگو هر بلا و ناراحتی که باشد، من هیچ سهمی از آن ندارم. زیرا تیری که از سمت دوست به من اصابت کند، خود نشانه‌ای از سعادت و خوشبختی است.
با خون جگر ساز، دلا! ز آنکه بریدند
با خون جگر، ناف تو در روز ولادت
هوش مصنوعی: ای دل! با تمام درد و رنج خود، زندگی کن، زیرا در روز تولدت، با خون دل به دنیا آمدی.
در صومعه، عمری به امید تو نشستم
کاری نگشاد، از ورع و زهد و عبادت
هوش مصنوعی: من سال‌ها در دینی و عبادت و زهد در صومعه نشستم، اما هیچ نتیجه‌ای نگرفتم و هیچ کاری از من ساخته نشد، تنها به امید دیدار تو بودم.
من بعد برآنیم که گرد در خمار
گردیم و نگردیم، ازین مذهب و عادت
هوش مصنوعی: ما تصمیم گرفته‌ایم که در دنیای شادی و شیدایی غرق شویم و از این عادت و رفتارهای خسته‌کننده دوری کنیم.
بی‌فایده سلمان چه کنی سعی و تکاپوی؟
چون بخت نباشد، ندهد سود جلادت
هوش مصنوعی: اگر بخت با تو یار نباشد، تلاش و کوشش تو بی‌فایده خواهد بود. سعی و تلاش نکن، چون نتیجه‌ای از آن نخواهی گرفت.

حاشیه ها

1393/03/15 06:06
مهرنوش

بیت دو، مصرع دو: یه-> یا
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1394/01/26 17:03
میثم آیتی

قافیه مصرع دوم بیت آخر: جلادت پیوند به وبگاه بیرونی
جلادت : دلیری و چالاکی
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.