گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷

ز باغ وصل تو یابد، ریاض رضوان، آب
ز تاب هجر تو دارد، شرار دوزخ، تاب
به حسن و عارض و قد تو برده‌اند، پناه
بهشت طوبی و «طوبیٰ لَهُم و حسن مآب»
چو چشم من، همه شب جویبار باغ بهشت
خیال نرگس مست تو بیند، اندر خواب
بهار، شرح جمال تو داده، در یک فصل
بهشت، ذکر جمیل تو کرده در هر باب
لب و دهان تو را، ای بسا! حقوق نمک
که هست، بر جگر ریش و سینه‌های کباب
بسوخت این دل خام و به کام دل نرسید
به کام اگر برسیدی، نریختی خوناب
گمان بری که بدور تو، عاشقان مستند
خبر نداری از احوال زاهدان خراب
نقاب بازگشای، تا کی این حجاب کنی
از این نقاب چه بر بسته‌ای، به غیر حجاب
بدید روی تو را گل فتاد، در آتش
شنید بوی تو، وز شرم گشت آب گلاب
مرا به دور رخت شد، پدید جوهر لعل
پدید می‌شود از آفتاب عالم تاب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز باغ وصل تو یابد، ریاض رضوان، آب
ز تاب هجر تو دارد، شرار دوزخ، تاب
هوش مصنوعی: از باغ وصالت، بهشتی می‌روید و درختان زیبا سبز می‌شوند، اما از شدت دوری و فراق تو، آتش جهنم در دل احساس می‌شود.
به حسن و عارض و قد تو برده‌اند، پناه
بهشت طوبی و «طوبیٰ لَهُم و حسن مآب»
هوش مصنوعی: به زیبایی و ظاهر و قامت تو، بهشتی را می‌سازند که در آن، نیکوکاران را جایگاهی شایسته است و آن‌ها از نعمت‌های ابدی برخوردار خواهند شد.
چو چشم من، همه شب جویبار باغ بهشت
خیال نرگس مست تو بیند، اندر خواب
هوش مصنوعی: چشمانم در طول شب، تصویر جویبار باغ بهشت و زیبایی گل نرگس تو را در خواب می‌بیند و از آن سرمست می‌شود.
بهار، شرح جمال تو داده، در یک فصل
بهشت، ذکر جمیل تو کرده در هر باب
هوش مصنوعی: بهار زیبایی تو را توصیف کرده و در این فصل بهشت، نام و زیبایی تو را در هر قسمت یاد کرده است.
لب و دهان تو را، ای بسا! حقوق نمک
که هست، بر جگر ریش و سینه‌های کباب
هوش مصنوعی: لب‌ها و دهان تو، ای عزیز! همچون نمک برای جگر و سینه‌های کباب اهمیت دارند و بر آن‌ها حق و حقوقی وجود دارد.
بسوخت این دل خام و به کام دل نرسید
به کام اگر برسیدی، نریختی خوناب
هوش مصنوعی: این دل جوان و ساده سوخت و نتوانست به خواسته‌هایش دست یابد. اگر هم به خواسته‌اش می‌رسید، از دلخوری و غم نمی‌ریخت.
گمان بری که بدور تو، عاشقان مستند
خبر نداری از احوال زاهدان خراب
هوش مصنوعی: فکر می‌کنی که دور و بر تو، عاشقان سرمست هستند و تو از وضعیت زاهدان و افرادی که در تنگنای زندگی و خرابی به سر می‌برند، هیچ اطلاعی نداری.
نقاب بازگشای، تا کی این حجاب کنی
از این نقاب چه بر بسته‌ای، به غیر حجاب
هوش مصنوعی: چرا همچنان خود را پنهان می‌کنی؟ دست از این پوشش بردار و اجازه بده واقعیات دیده شوند. چه چیزی را به جز همین پنهانی‌ها پنهان می‌کنی؟
بدید روی تو را گل فتاد، در آتش
شنید بوی تو، وز شرم گشت آب گلاب
هوش مصنوعی: وقتی که گل، چهره تو را دید، در آتش به عطرت پی برد، و از خجالت، آب گلاب هم شرمنده شد.
مرا به دور رخت شد، پدید جوهر لعل
پدید می‌شود از آفتاب عالم تاب
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و دوری از تو، حالتی خاص در من پیدا می‌شود که موجب بروز جوانه‌های ارزشمندی می‌شود، مانند اینکه از تابش خورشید رنگ و نور لعل نمایان می‌گردد.

حاشیه ها

1388/08/10 02:11
mareshtani

mesraje dowome beide shashom(narekhtie)1
mesraje dowome beide dahom(ab golab)2
mesraje awale beide akhir(ke)zaed ast
---
پاسخ: با تشکر، مورد دومی که اشاره فرمودید مربوط به بیت 9 بود. در مورد سوم، هر چند در حاشیهٔ بعدی اشاره فرمودید که «که» در مصرع مذکور زاید نیست، اما به نظر من می‌رسد که بیت اشکال دارد. در صورتی که گذرتان باز به این شعر افتاد لطفاً بفرمایید که چگونه از نظرتان برگشتید و شعر را چطور درست خواندید.

1388/08/10 02:11
mareshtani

ba mazerat beide akhier eshkal nadarad

1388/08/13 15:11
mareshtani

namedanam tschetor bargashtam wale (ke)sajed ast lotfan tasheh farmajed
---
پاسخ: با تشکر، «مرا به دور رخت شد، پدید که جوهر لعل» با «مرا به دور رخت شد پدید جوهر لعل» جایگزین شد. هر چند در کل، مصرع هنوز مشکلدار است به نظر من (وزنش درست شده ولی همین «که» را کم دارد!).

1393/03/15 05:06
مهرنوش

بیت سوم مصرع دوم: نست-> مست

حافظ بیتی دارد بسیار نزدیک به بیت پنجم:
لب و دندانَت را حقوق نمک / هست بر جان و سینه‌های کباب

1402/04/20 19:07
مژده مومنی فراهانی

درودبر همه‌ی همراهان

این غزل در شرح سودی بوسنوی بر حافظ جزء اشعار خواجه شیراز ضبط شده است و شرحی بر غزل در آن کتاب می‌توان یافت(غزل ۱۹ در آن کتاب)