گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶

ای گل رخسار تو! برده ز روی گل، آب
صحبت گل را رها کرده به بویت گلاب
سایه سرو تو ساخت، پایه بختم، بلند
نرگس مست تو کرد، خانه عقلم خراب
عشق رخت دولتی است، باقی و باقی فنا
خاک درت شربتی است، صافی و عالم سراب
سر جمالت به عقل، در نتوان یافتن
خود به حقیقت نجست، کس به چراغ، آفتاب
گرچه رخت در حجاب، می‌رود از چشم ما
پرده ما می‌درد حسن رخت، بی‌حجاب
طرف عذار از نقاب، باز نما یک نظر
ورچه کسی بر نبست، طرفی از او جز نقاب
دولت دیدار را، دیده ندانست، قدر
می‌طلبد لا جرم، نقش خیالش در آب
سرو سرافراز من، سایه ز من برمگیر
ماه جهان‌تاب من، چهره ز من برمتاب
بی‌تو من و خواب و خور؟ این چه تصور بود؟
سینه عشاق و خور دیده مشتاق و خواب؟
ساقی مجلس بده! باده که خواهیم رفت
ما به هوای لبش، در سر می، چون حباب
خاطر سلمان ازین، خرقه ازرق گرفت
خیز که گلگون کنیم، جامه، به جام شراب

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای گل رخسار تو! برده ز روی گل، آب
صحبت گل را رها کرده به بویت گلاب
هوش مصنوعی: ای گل زیبای تو! زیبایی و شگفتی رخسارت آن‌چنان است که گل‌ها از روی خود آب و رنگ صورتشان را رها کرده و به خاطر بوی خوش تو، به گلاب تبدیل شده‌اند.
سایه سرو تو ساخت، پایه بختم، بلند
نرگس مست تو کرد، خانه عقلم خراب
هوش مصنوعی: سایه تو زندگی‌ام را شکل داد و نعمت‌هایی برایم به ارمغان آورد. چشم‌های زیبای تو مرا به شدت مجذوب کرد و عقل مرا تحت تأثیر قرار داد.
عشق رخت دولتی است، باقی و باقی فنا
خاک درت شربتی است، صافی و عالم سراب
هوش مصنوعی: عشق تو یک نوع سلطنت و قدرت پایدار است، اما چیزهای دیگر در حال زوال و نابودی هستند. در حالی که آنچه در خاک تو به دست می‌آید مثل یک نوشیدنی خالص و خوب است، دنیا و چیزهای دیگر مانند سرابی هستند که فقط ظاهری فریبنده دارند.
سر جمالت به عقل، در نتوان یافتن
خود به حقیقت نجست، کس به چراغ، آفتاب
هوش مصنوعی: زیبایی تو را نمی‌توان با عقل و اندیشه پیدا کرد، حقیقت را نمی‌توان با جستجو پیدا کرد، همان‌طور که هیچ‌کس نمی‌تواند خورشید را با چراغ پیدا کند.
گرچه رخت در حجاب، می‌رود از چشم ما
پرده ما می‌درد حسن رخت، بی‌حجاب
هوش مصنوعی: هرچند که پوشش تو مانع دیدن تو است، اما زیبایی چهره‌ات به حدی قوی است که پرده‌ها را می‌شکافد و خود را به ما نشان می‌دهد.
طرف عذار از نقاب، باز نما یک نظر
ورچه کسی بر نبست، طرفی از او جز نقاب
هوش مصنوعی: بیا چهره‌ات را از پرده بیرون بیاور تا نگاهی به تو بیندازم، وگرنه اگر کسی چهره‌اش را بپوشاند، فقط سایه‌ای از او باقی می‌ماند.
دولت دیدار را، دیده ندانست، قدر
می‌طلبد لا جرم، نقش خیالش در آب
هوش مصنوعی: دیدن زیبایی و شیرینی ملاقات، برای چشم سخت و دشوار است؛ به همین دلیل، تصویر او در ذهن مثل نقشی در آب می‌ماند که دائماً در حال تغییر و ناپایدار است.
سرو سرافراز من، سایه ز من برمگیر
ماه جهان‌تاب من، چهره ز من برمتاب
هوش مصنوعی: ای سرو بلند و زیبا، سایه‌ات را از من برندار. ای ماه تابان جهان، چهره‌ات را از من دور نکن.
بی‌تو من و خواب و خور؟ این چه تصور بود؟
سینه عشاق و خور دیده مشتاق و خواب؟
هوش مصنوعی: بدون تو من چه کار کنم؟ خواب و غذا چه معنایی دارند؟ این چه خیالی بود؟ دل عاشقان و چشمان پر از شوق به خواب چطور می‌تواند باشد؟
ساقی مجلس بده! باده که خواهیم رفت
ما به هوای لبش، در سر می، چون حباب
هوش مصنوعی: ای ساقی، به ما باده‌ای بده! ما به خاطر زیبایی لبان او، مانند حباب‌ها با می در سر خود شوق و شادی داریم.
خاطر سلمان ازین، خرقه ازرق گرفت
خیز که گلگون کنیم، جامه، به جام شراب
هوش مصنوعی: سلمان به خاطر این شادی و شوق، لباس آبی خود را برداشته است. بیایید جامه را رنگین کنیم و آن را به شراب بیفشانیم.

حاشیه ها

1388/08/10 02:11
mareshtani

mesraje doeome beide haftom(metalabad)1
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1388/08/12 23:11
mareshtani

mesraje awale beide sowom(Eshq)1
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.