گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۰

زین پیش داشت یار غم کار و بار یار
آخر فرو گذاشت به یکبار کار یار
عمری گذشت تا سخنم را به هیچ وجه
در خود نداد ره، دهن تنگ بار یار
چندانکه می‌روم ز پی یار جز غبار
چیزی نمی‌رسد به من از رهگذار یار
افتاده‌ام به بحری وانگه کدام بحر؟
بحری که نیست ساحل آن جز کنار یار
بار جهان کجا و دل تنگم از کجا؟
جایی است دل که نیست در و غیر بار یار
نگرفته است دامن من هیچ آب و خاک
الا که آب دیده و خاک دیار یار
یار ار به اختیار تو شد نیک، ور نشد
واجب بود متابعت اختیار یار
چون غنچه‌ام اگر چه بسی خار در دل است
من دل خوشم به بوی نسیم بهار یار
بلبل گذاشت شاخ سمن، میل خار کرد
یعنی که خوشتر از گل اغیار خار یار
سلمان! تو چند دعوی یار کنی که خود
پیداست بر محک محبت عیار یار؟

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زین پیش داشت یار غم کار و بار یار
آخر فرو گذاشت به یکبار کار یار
هوش مصنوعی: از این پس دیگر یار، غم کار و زندگی‌اش را ندارد و به یک‌باره تمام مسئولیت‌ها و کارها را رها کرده است.
عمری گذشت تا سخنم را به هیچ وجه
در خود نداد ره، دهن تنگ بار یار
هوش مصنوعی: مدت زیادی گذشت تا نتوانم احساسات و کلماتم را به درستی بیان کنم، زیرا شرایط و موقعیت به گونه‌ای بود که نمی‌توانستم از عشق و محبت خود به معشوق بگویم.
چندانکه می‌روم ز پی یار جز غبار
چیزی نمی‌رسد به من از رهگذار یار
هوش مصنوعی: هرچقدر که برای پیدا کردن یارم می‌روم، جز گرد و غبار چیزی نصیبم نمی‌شود.
افتاده‌ام به بحری وانگه کدام بحر؟
بحری که نیست ساحل آن جز کنار یار
هوش مصنوعی: من در دریا افتاده‌ام، اما نمی‌دانم کدام دریا؟ دریایی که ساحل آن فقط کنار یارم است.
بار جهان کجا و دل تنگم از کجا؟
جایی است دل که نیست در و غیر بار یار
هوش مصنوعی: بار سنگین دنیا کجا و دل بی‌تاب من از کجا؟ جایی در دل وجود دارد که هیچ‌کس جز یار در آن نیست.
نگرفته است دامن من هیچ آب و خاک
الا که آب دیده و خاک دیار یار
هوش مصنوعی: در دامن من چیزی از زمین و آب جمع نشده، مگر اینکه چشم‌باران و خاک دیار محبوب من است.
یار ار به اختیار تو شد نیک، ور نشد
واجب بود متابعت اختیار یار
هوش مصنوعی: اگر یار بر اساس انتخاب تو خوب شد، اگر هم نشد، باید به انتخاب یار پایبند باشی.
چون غنچه‌ام اگر چه بسی خار در دل است
من دل خوشم به بوی نسیم بهار یار
هوش مصنوعی: من مثل یک غنچه هستم که هرچند درونم پر از خار و درد است، اما دلگرمی‌ام به بوی لطیف نسیم بهار و عشق یار است.
بلبل گذاشت شاخ سمن، میل خار کرد
یعنی که خوشتر از گل اغیار خار یار
هوش مصنوعی: بلبل بر روی شاخه گل سرخی نشسته است و به سمت خارها می‌رود، این نشان‌دهنده این است که چیزهای زیباتر از گل‌های دیگر، خار یار اوست.
سلمان! تو چند دعوی یار کنی که خود
پیداست بر محک محبت عیار یار؟
هوش مصنوعی: سلمان! چند بار می‌خواهی ادعای عشق و محبت کنی در حالی که خود میزان واقعی عشق معشوق مشخص است؟

حاشیه ها

1388/08/16 01:11
mareshtani

m2 b3(rahgosar)1
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.