گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۱

نامم به زبان بردن، گیرم که نمی‌شاید
در نامه اگر باشد، سهو القلمی شاید
نظاره آن منظر، صاحب نظری باید
سرگشته این سودا، ثابت قدمی شاید
بر آب زند هر دم، این دیده نمناکم
نقش تو و جز نقشت، در دیده نمی‌شاید
چون با سر زلف توست، کار من شوریده
کار من اگر دارد، پیچی و خمی شاید
با ما نظری می‌کن، گه گاه که سلطان را
در بارهٔ درویشان، کردن کرمی شاید
چون گشت علم سلمان، در عشق میندازش
در خیلت اگر باشد، ما را قلمی شاید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نامم به زبان بردن، گیرم که نمی‌شاید
در نامه اگر باشد، سهو القلمی شاید
هوش مصنوعی: اگر نام من را بر زبان بیاوری، ممکن است در نوشتار، درست نباشد، اما شاید اشتباه قلمی باشد.
نظاره آن منظر، صاحب نظری باید
سرگشته این سودا، ثابت قدمی شاید
هوش مصنوعی: برای درک زیبایی و جذابیت یک منظره، نیاز به بینش و درک عمیق داریم. در این راه، افرادی که درگیر این حس و تجربه هستند، باید ثبات و استقامت را در خود حفظ کنند.
بر آب زند هر دم، این دیده نمناکم
نقش تو و جز نقشت، در دیده نمی‌شاید
هوش مصنوعی: هر لحظه، چشمان خیس من تصویر تو را روی آب می‌اندازند و جز تصویر تو، هیچ چیز دیگری در چشمانم نمی‌تواند باشد.
چون با سر زلف توست، کار من شوریده
کار من اگر دارد، پیچی و خمی شاید
هوش مصنوعی: وقتی که کار من به موهای گیسوی تو وابسته است، حال و اوضاع من هم آشفته و بی‌قرار است. اگر هم در کار من پیچ و خم و دشواری وجود دارد، شاید به خاطر آن زیبایی و جذابیت تو باشد.
با ما نظری می‌کن، گه گاه که سلطان را
در بارهٔ درویشان، کردن کرمی شاید
هوش مصنوعی: گاهی اوقات به ما توجهی کن، زیرا ممکن است در مورد درویشان، فرمانروایی به مهربانی رفتار کند.
چون گشت علم سلمان، در عشق میندازش
در خیلت اگر باشد، ما را قلمی شاید
هوش مصنوعی: وقتی که دانش سلمان کامل شد، در عشق به او ننگر. اگر چنین کنید، شاید برای ما نتیجه‌ای در کار باشد.

حاشیه ها

1388/08/15 22:11
mareshtani

mesraje dowom(sahwolqalame)1
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.