گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۰

وصلت به جان خریدن، سهل است، اگر برآید
جان می‌دهم درین پی باشد مگر برآید
در کار بینوایان، گر یک نظر گماری
کار من و چو صد من، زان یک نظر برآید
در جان هر که گیرد، از سوز عشق آتش
با سوختن چو شمعش، اول ز سر برآید
آتش فتاد در من، هان روشنایی از من
از من نعوذ بالله، دودی اگر برآید
ما خاک آستانت، دانیم و بس که ما را
کاری اگر برآید، زین رهگذر برآید
در صبر کوش سلمان کین کار عشق جانان
کار دلست و هرگز کی بی جگر برآید
نومید تا نگردی زین درگه گر امیدت
این بار بر نیاید بار دگر برآید

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وصلت به جان خریدن، سهل است، اگر برآید
جان می‌دهم درین پی باشد مگر برآید
هوش مصنوعی: حضور تو برایم آسان است، اگر بتوانم به تو برسم. اما در این مسیر، جانم را می‌دهم، به شرطی که این امکان وجود داشته باشد.
در کار بینوایان، گر یک نظر گماری
کار من و چو صد من، زان یک نظر برآید
هوش مصنوعی: اگر اندکی به درد و رنج بیچارگان توجه کنی، کار من که به اندازه صد نفر سنگین است، به برکت همان یک نظر تو به نتیجه خواهد رسید.
در جان هر که گیرد، از سوز عشق آتش
با سوختن چو شمعش، اول ز سر برآید
هوش مصنوعی: هرکسی که عشق در دلش شعله‌ور شود، مانند شمعی که می‌سوزد، ابتدا از سرش شعله‌ور می‌شود و سپس به تدریج جانش را می‌سوزاند.
آتش فتاد در من، هان روشنایی از من
از من نعوذ بالله، دودی اگر برآید
هوش مصنوعی: آتش درون من شعله‌ور شده، و از من نوری می‌تابد. اگر دودی از من برافروخته شود، از من پناه بر خدا.
ما خاک آستانت، دانیم و بس که ما را
کاری اگر برآید، زین رهگذر برآید
هوش مصنوعی: ما تنها بنده و خاک پای تو هستیم و بس. اگر از ما کاری ساخته باشد، تنها از این طریق و از تو برخواهد آمد.
در صبر کوش سلمان کین کار عشق جانان
کار دلست و هرگز کی بی جگر برآید
هوش مصنوعی: سلمان، تلاش کن تا صبر کنی، زیرا این کار عشق به محبوب، به دل مربوط می‌شود و هرگز بدون شجاعت و دلیری از کسی برنمی‌آید.
نومید تا نگردی زین درگه گر امیدت
این بار بر نیاید بار دگر برآید
هوش مصنوعی: اگر امیدت در این مکان برآورده نشود، ناامید نشو، زیرا ممکن است بار دیگر در آینده به کمکت بیاید.

حاشیه ها

1396/10/03 01:01
مجتبی

فکر می کنم بیت آخر (نومید تا نگردی زین در که گر امیدت - این بار بر نیاید بار دگر برآید) درست باشد.