غزل شمارهٔ ۲۱۷
یار دل میجوید و عاشق روانی میدهد
چون کند مسکین در افتادست و جانی میدهد؟
چون نمیافتد به دستش آستین وصل دوست
بر در او بوسهای بر آستانی میدهد
گفت: لعلت میدهم کام دلت، باری مرا
گر نمیبخشد لبت کامی، زبانی میدهد
با وصالش میتوانم جاودان خوش زیستن
گر فراق او مرا یکدم امانی می دهد
گو برون کن جان و دل هرکس که او چون جام می
میرود خود را به دست دلستانی میدهد
گفتمش موی تو بر زانو چه آید هر زمان؟
گفت: پیشم شرح حال ناتوانی میدهد
گفتم: از من هیچ ذکری میرود در حلقهاش؟
گفت: سودا بین که تشویش فلانی میدهد
غم مخور سلمان به غم خوردن که چرخ از خوان خویش
هر همایی را که بینی استخوانی میدهد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یار دل میجوید و عاشق روانی میدهد
چون کند مسکین در افتادست و جانی میدهد؟
هوش مصنوعی: عاشق به دنبال محبوبش میگردد و در این راه جانش را فدای عشق میکند. اما آیا این بیچاره میتواند جانش را به خاطر عشق از دست بدهد؟
چون نمیافتد به دستش آستین وصل دوست
بر در او بوسهای بر آستانی میدهد
هوش مصنوعی: وقتی نتوانسته به وصال دوست برسد، بر در آن محبوب یک بوسه به علامت احترام و عشق میزند.
گفت: لعلت میدهم کام دلت، باری مرا
گر نمیبخشد لبت کامی، زبانی میدهد
هوش مصنوعی: او گفت: من برای تو لعل (جواهری زیبا) میآورم تا دل تو را شاد کنم؛ اما اگر لب تو به من اجازه ندهد که کامی برم، حداقل زبانی به من بده تا صحبت کنم.
با وصالش میتوانم جاودان خوش زیستن
گر فراق او مرا یکدم امانی می دهد
هوش مصنوعی: با وجود او میتوانم به طور دائم خوشبخت زندگی کنم، حتی اگر لحظهای از او دور باشم.
گو برون کن جان و دل هرکس که او چون جام می
میرود خود را به دست دلستانی میدهد
هوش مصنوعی: هرکس که مانند یک جام پر از می، سرزندگی و شادابی به خود میگیرد، احساسات و جانش را باید رها کند و به دلبر و محبوب خود بسپارد.
گفتمش موی تو بر زانو چه آید هر زمان؟
گفت: پیشم شرح حال ناتوانی میدهد
هوش مصنوعی: به او گفتم موی تو که بر زانوی من میافتد، هر بار چه احساسی به من میدهد؟ او پاسخ داد که این موها، داستان حال ناتوانیام را برایم بازگو میکنند.
گفتم: از من هیچ ذکری میرود در حلقهاش؟
گفت: سودا بین که تشویش فلانی میدهد
هوش مصنوعی: گفتم: آیا از من چیزی در مورد خودم یا یاد من در این جمع ذکر میشود؟ او پاسخ داد: توجه کن که فلانی چه نگرانی و اضطرابی ایجاد میکند.
غم مخور سلمان به غم خوردن که چرخ از خوان خویش
هر همایی را که بینی استخوانی میدهد
هوش مصنوعی: نگران نباش سلمان، نگرانی فایدهای ندارد زیرا گردونهی روزگار از سر سفرهی خود به هر کسی که میبیند، استخوانی میدهد.
حاشیه ها
1388/08/15 21:11
mareshtani
mesraje awale beide akhir(as khwan)1
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.