غزل شمارهٔ ۲۱۲
باد صبا به باغ به بوی تو میرود
در گلستان حکایت روی تو میرود
چونت خرم به جان که به بازار عاشقی
هر دو جهان به یک سر موی تو میرود
با باد بوی توست دل ناتوان من
گر میرود به باد، به بوی تو میرود
زان آمدم که بر سر کوی تو سر نهم
مقبل کسی که در سر کوی تو میرود
بامی از آن خوش است سر عارفان که می
در کاسههای سر ز سبوی تو میرود
جوری که رفت و میرود امروز در جهان
از چشم مست عربده جوی تو میرود
مشکین دلم از آنکه مرادم به دم سخن
در طرههای غالیه بوی تو میرود
از جوی دیده خون جگر بیش از این مریز
سلمان که آب بحر ز جوی تو میرود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باد صبا به باغ به بوی تو میرود
در گلستان حکایت روی تو میرود
هوش مصنوعی: باد ملایم به باغ میوزد و بوی تو را با خود میآورد، در حالی که در گلستان، داستان زیبایی چهرهات را نقل میکند.
چونت خرم به جان که به بازار عاشقی
هر دو جهان به یک سر موی تو میرود
هوش مصنوعی: هر زمان که به عشق تو خوشحالم، احساس میکنم که تمام دنیا برایم به خاطر یک تار موی تو ارزشمند است.
با باد بوی توست دل ناتوان من
گر میرود به باد، به بوی تو میرود
هوش مصنوعی: دل ضعیف من به بادی سرگردان است که با خود بوی تو را میآورد. حتی اگر این دل به همراه باد برود، باز هم به خاطر عطر توست که میرود.
زان آمدم که بر سر کوی تو سر نهم
مقبل کسی که در سر کوی تو میرود
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و علاقهام به تو به اینجا آمدهام، تا سر به زمین بگذارم و به عشق کسی که در خیابان تو قدم میزند، احترام بگذارم.
بامی از آن خوش است سر عارفان که می
در کاسههای سر ز سبوی تو میرود
هوش مصنوعی: سر عارفان از می و معرفت پر است و این نوشیدن از سبوی تو باعث خوشحالی و شعف آنها است.
جوری که رفت و میرود امروز در جهان
از چشم مست عربده جوی تو میرود
هوش مصنوعی: امروز در جهان به گونهای میگذرد که به خاطر شور و شوق تو، همه چیز از نظرها دور میشود.
مشکین دلم از آنکه مرادم به دم سخن
در طرههای غالیه بوی تو میرود
هوش مصنوعی: دل من تیره و تار است، چون وقتی دربارهام صحبت میشود، بوی تو از موهای خوشبوت میآید.
از جوی دیده خون جگر بیش از این مریز
سلمان که آب بحر ز جوی تو میرود
هوش مصنوعی: ای سلمان، دیگر از چشمانت خون دل نریز، چرا که آب دریا از جوی تو میریزد.