گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۹

جان شیرین گر قبول چون تو جانانی بود
کی به جانی باز ماند، هر که را جانی بود؟
آب چشم و جان شیرین را کجا دارد دریغ
هر که او را چون خیال دوست مهمانی بود؟
از خیال غمزه غماز کافر کیش او
هر زمانی بر دل من تیربارانی بود
نامسلمان چشم ترکت را نمی‌دانم چه بود؟
زانکه دایم در پی خون مسلمانی بود
با خیال روی و مویش عشق بازد روز و شب
هر کجا با بنده ماهی در شبستانی بود
با ملامت یار شو، گو از سلامت دور باش
هرکه او در عاشقی، خواهد که سلمانی بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان شیرین گر قبول چون تو جانانی بود
کی به جانی باز ماند، هر که را جانی بود؟
هوش مصنوعی: اگر جان شیرین تو را بپذیریم، کسی که جان دارد، چگونه ممکن است بی‌جان بماند؟
آب چشم و جان شیرین را کجا دارد دریغ
هر که او را چون خیال دوست مهمانی بود؟
هوش مصنوعی: کجا می‌توان یافت که اشک و جان شیرین، حسرت داشته باشند بر کسی که به یاد دوستش، مهمانی را در خیال خود مجسم کرده است؟
از خیال غمزه غماز کافر کیش او
هر زمانی بر دل من تیربارانی بود
هوش مصنوعی: هر لحظه به یاد آن چشم و ناز او، دلم به شدت دچار تیرخوردگی و آسیب می‌شود.
نامسلمان چشم ترکت را نمی‌دانم چه بود؟
زانکه دایم در پی خون مسلمانی بود
هوش مصنوعی: چشمان تو را نمی‌شناسم و نمی‌دانم چه حسی به من انتقال می‌دهد، اما این را می‌دانم که همیشه در جست‌وجوی آزار مسلمانان هستی.
با خیال روی و مویش عشق بازد روز و شب
هر کجا با بنده ماهی در شبستانی بود
هوش مصنوعی: عشق به زیبایی و ظرافت او، روز و شب مرا در خیال خودش مشغول می‌کند. هر جا که بنده‌اش در این دنیای تیره و تار باشد، تمام وجودم را پر می‌کند.
با ملامت یار شو، گو از سلامت دور باش
هرکه او در عاشقی، خواهد که سلمانی بود
هوش مصنوعی: با سرزنش و انتقاد از محبوب، خود را از سلامتی دور نگه‌دار، زیرا کسی که در عشق است، خواهان آن است که مانند یک سلمانی باشد.

حاشیه ها

1400/01/29 04:03
کاظم ایاصوفی

مصراع اول بیت آخر ملامت درست است نه ملاقات