گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۸

همچنان مهر توام مونس جان است که بود
همچنان ذکر توام ورد زبان است که بود
شوقم افزون شد و آرام کم و صبر نماند
در فراق تو، ولی عهد همان است که بود
کی بود کی که دگر بار بگویند اغیار
که فلان باز همان یار فلان است که بود؟
ما همانیم و همان مهر و محبت لیکن
یار با ما به عنایت نه چنان است که بود
بود بر جان رخم داغ توام روز ازل
وین زمان نیز بدان داغ و نشان است که بود
بود در ملک تنم، جان متصرف و اکنون
همچنان عشق تو را حکم روان است که بود
از من ای جان شده‌ای دور و درین دوری نیز
آن ملاقات میان تن و جان است که بود
طره‌ات یک سر مو سرکشی از سر نگذاشت
همچنان فتنه و آشوب جهان است که بود
تا نخوانند دگر گوشه نشین سلمان را
گو همان رند خرابات مغان است که بود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همچنان مهر توام مونس جان است که بود
همچنان ذکر توام ورد زبان است که بود
هوش مصنوعی: محبت و مهر تو برای من مونس و همراه جانم است، و یاد و ذکر تو به مانند ورد زبانم به شمار می‌آید.
شوقم افزون شد و آرام کم و صبر نماند
در فراق تو، ولی عهد همان است که بود
هوش مصنوعی: عشقم روز به روز بیشتر می‌شود و آرامش از دست رفته است و صبرم در دوری تو به پایان رسیده، اما احساساتم نسبت به تو هنوز همانند گذشته است.
کی بود کی که دگر بار بگویند اغیار
که فلان باز همان یار فلان است که بود؟
هوش مصنوعی: چه کسی می‌تواند بگوید دوباره در آینده، دیگران از کسی بگویند که فلان شخص همان دوست فلان است که قبلاً بود؟
ما همانیم و همان مهر و محبت لیکن
یار با ما به عنایت نه چنان است که بود
هوش مصنوعی: ما همان طور که هستیم، هنوز هم محبت و دوستی داریم، اما یار ما به ما توجه و محبت نمی‌کند، مانند گذشته.
بود بر جان رخم داغ توام روز ازل
وین زمان نیز بدان داغ و نشان است که بود
هوش مصنوعی: از روز ازل بر جان من اثری از عشق تو وجود داشت و این زمان نیز همچنان آن داغ و نشانه در من باقی است.
بود در ملک تنم، جان متصرف و اکنون
همچنان عشق تو را حکم روان است که بود
هوش مصنوعی: که در سرزمین وجودم، جان در تسلط من بود و اکنون همچنان عشق تو حکم بر زندگی‌ام دارد.
از من ای جان شده‌ای دور و درین دوری نیز
آن ملاقات میان تن و جان است که بود
هوش مصنوعی: ای جان من، تو از من دور شده‌ای و در این دوری همانا دیدار میان جسم و روح است که همیشه وجود دارد.
طره‌ات یک سر مو سرکشی از سر نگذاشت
همچنان فتنه و آشوب جهان است که بود
هوش مصنوعی: موهای تو به قدری جذاب و زیباست که هیچ چیز نمی‌تواند از زیبایی آن بکاهد. مانند هرج و مرج و فتنه‌ای که همواره در جهان وجود دارد.
تا نخوانند دگر گوشه نشین سلمان را
گو همان رند خرابات مغان است که بود
هوش مصنوعی: تا زمانی که دیگران ما را نخوانند، سلمان که در گوشه نشسته است، همان رند (شاعر و عارف) است که در خرابات مغان و نزد شراب‌خواران شناخته شده بود.

حاشیه ها

1388/08/15 20:11
mareshtani

mesraje awale beide tschharom(mehromohabbat)
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.