گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۳

آنجا که عشق آمد کجا پند و خرد را جا بود؟
در معرض خورشید، کی نور سها پیدا بود؟
رندیست کار بیدلان، تقوی شعار زاهدان
آری دلا هر کسوتی، بر قامتی زیبا بود
آنکس که آرد در نظر، روی چنان و همچنان
عقلش بود بر جا عجب گر عقل او بر جا بود
من در شب سودای او، دل خوش به فردا می‌کنم
لیکن شب سودای او ترسم که بی فردا بود
گرچه سخن راندم بلند، از وصف قدش قاصرم
هر چیز کاید در نظر، قدش از آن بالا بود
گفتم که بالای خوشت، اما بلایی می‌دهد
گفتی: بلی در راه ما، این باشد و آنها بود
او ریخت خون چشم من، دامن گرفت از خون مرا
او می‌کند بر ما ستم، لیکن گناه از ما بود
تابی ز شمع روی او، گر در تو گیرد مدعی!
آنگه بدانی کزچه رو پروانه نا پروا بود؟
در آب می‌جستم تو را دل گفت: کای سلمان بیا!
در بحر عشقش غوص کن، کان در درین دریا بود

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنجا که عشق آمد کجا پند و خرد را جا بود؟
در معرض خورشید، کی نور سها پیدا بود؟
هوش مصنوعی: زمانی که عشق در دل حضور دارد، دیگر پند و عقل جایی ندارند. در برابر نور خورشید، چه وقتی نور ستاره‌ای درخشان می‌تواند خود را نشان دهد؟
رندیست کار بیدلان، تقوی شعار زاهدان
آری دلا هر کسوتی، بر قامتی زیبا بود
هوش مصنوعی: آدم‌های بی‌خیال و شاداب، زندگی خود را به روشی متفاوت از زاهدان اداره می‌کنند. آنها نشان می‌دهند که چه کسی درونی زیبا با ظاهری مناسب دارد، بی‌توجه به لباس و قیافه.
آنکس که آرد در نظر، روی چنان و همچنان
عقلش بود بر جا عجب گر عقل او بر جا بود
هوش مصنوعی: کسی که در نظر خود، چهره‌ای زیبا و دل‌پسند دارد، عقلش ثابت و پایدار است. شگفتی نیست اگر عقل او سر جای خود باشد.
من در شب سودای او، دل خوش به فردا می‌کنم
لیکن شب سودای او ترسم که بی فردا بود
هوش مصنوعی: در شبی که به یاد او هستم، دل خوشی برای فردا دارم، اما از این می‌ترسم که آن شب بدون فردا بگذرد.
گرچه سخن راندم بلند، از وصف قدش قاصرم
هر چیز کاید در نظر، قدش از آن بالا بود
هوش مصنوعی: با اینکه با صدای بلند درباره زیبایی او صحبت کردم، اما نمی‌توانم به خوبی قد او را توصیف کنم؛ هر چیزی که در نظر می‌آید، قد او از آن بالاتر است.
گفتم که بالای خوشت، اما بلایی می‌دهد
گفتی: بلی در راه ما، این باشد و آنها بود
هوش مصنوعی: به او گفتم که زیبایی‌ات قابل ستایش است، اما این زیبایی ممکن است دردسرساز باشد. او پاسخ داد: درست است، در مسیر عشق ما، زیبایی و دردسر همیشه همراه یکدیگرند.
او ریخت خون چشم من، دامن گرفت از خون مرا
او می‌کند بر ما ستم، لیکن گناه از ما بود
هوش مصنوعی: او با رفتار خود باعث رنجش و اشک من شده است و در عین حال از زخم‌ها و غم‌های من بهره‌برداری می‌کند. با این حال، هرچند که او بر ما ظلم می‌کند، ولی در نهایت، تقصیر از خود ماست.
تابی ز شمع روی او، گر در تو گیرد مدعی!
آنگه بدانی کزچه رو پروانه نا پروا بود؟
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و درخششی شمع مانند او، توجه حریف را به خود جلب کند، آنگاه متوجه می‌شوی که چرا پروانه بدون ترس و پروا به سوی شمع می‌آید.
در آب می‌جستم تو را دل گفت: کای سلمان بیا!
در بحر عشقش غوص کن، کان در درین دریا بود
هوش مصنوعی: در آب به دنبال تو بودم، دل به من گفت: ای سلمان، بیا و در دریای عشق غوطه‌ور شو، چرا که تو در این دریا هستی.

حاشیه ها

1403/05/22 18:07
امیر لطف زمان

وزن شعر بر رجز سالم(مستفعلن) است