گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۹

اهل دل را به خرابات مغان ره ندهند
رخت تن را به سراپرده جان ره ندهند
سخن پیر مغان است که در دیر کسی
که سبک در نکشد رطل گران ره ندهند
خارج از هر دو جهان است خرابات آنجا
تا مجرد نشوی از دو جهان ره ندهند
ادب آن است که هر دل که بود منزل یار
هیچ اندیشه اغیار بدان ره ندهند
راه وحدت شنو از ناله مستان که چونی
قصه گویند و سخن را به زبان ره ندهند
راه سلمان به خرابات ندادند چه شد؟
همه کس را به خرابات مغان ره ندهند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اهل دل را به خرابات مغان ره ندهند
رخت تن را به سراپرده جان ره ندهند
هوش مصنوعی: مردم با دل‌های پاک و عاشق را به مکان‌های پرخطر و فساد راه نمی‌دهند و به همین ترتیب، اجازه نمی‌دهند که جسم آنها به عمق روحشان وارد شود.
سخن پیر مغان است که در دیر کسی
که سبک در نکشد رطل گران ره ندهند
هوش مصنوعی: سخن حکیمانهٔ پیر مغان این است که در میخانه، اگر کسی بار سنگینی را بر دوش ندارد، به او اجازهٔ ورود و پذیرش نمی‌دهند.
خارج از هر دو جهان است خرابات آنجا
تا مجرد نشوی از دو جهان ره ندهند
هوش مصنوعی: محل خرابات، جایی است که فراتر از دو جهان مادی و معنوی قرار دارد. تا زمانی که از وابستگی به این دو جهان جدا نشوی، به آنجا راه نخواهی یافت.
ادب آن است که هر دل که بود منزل یار
هیچ اندیشه اغیار بدان ره ندهند
هوش مصنوعی: آداب این است که هر دلی که به یار تعلق دارد، هیچ‌گونه اندیشه و نگرانی از دیگران را به آن جا راه ندهد.
راه وحدت شنو از ناله مستان که چونی
قصه گویند و سخن را به زبان ره ندهند
هوش مصنوعی: از ناله و دل‌نوشته‌های عاشقانه‌ی مستان، به تو بگویم که در مسیر وحدت، چگونه سخن گفته می‌شود و داستان‌ها بیان می‌شوند، در حالی که زبان به حقیقت روحانی نمی‌رسد.
راه سلمان به خرابات ندادند چه شد؟
همه کس را به خرابات مغان ره ندهند
هوش مصنوعی: چرا به سلمان اجازه ورود به خرابات را ندادند؟ این که همه افراد را به خرابات مغان راه نمی‌دهند، چه دلیلی دارد؟

حاشیه ها

1397/09/09 21:12
مسعود رستگاری

بیت پنجم اولین کلمه «راز» است نه «راه»